فهم درست از میزان تاثیرگذاری دولتها در ابعاد زندگی بشر، همان گوهر کمیابی است که متاسفانه بسیاری از افراد جامعه -از خواص و عوام- فاقد آن هستند.
اینکه بفهمیم در اسلام، مسالهی حاکمیت و سپردن امور به صالحترین افراد، اهمیت فوقالعاده و بینظیری دارد همان چیزی است که اهمیتش برای خیلیها روشن نشده است. متاسفانه برخی افراد که سالها در لباس دین هستند –و شاید واقعا غرض خاصی هم نداشته باشند- بخاطر عدم درک کافی از اهمیت موضوع، سخنان ناصحیح و سستی بیان میکنند که مثل چوبی لای چرخ حرکت به سمت تشکیل دولت کریمه قلمداد میشود.
دغدغهی همهی مصلحان و نیکاندیشان، همیشه این بوده است که مردم در مسیر کمال قرار بگیرند و استعداد و نیروی خود را در راه صحیح، مصرف کنند. سوال اینجاست که چنین رویکردی چگونه در یک جامعه، عمومیت پیدا میکند و چه کسانی میتوانند مردم را به این سمت، هدایت کنند؟ پاسخ این سوال را با غوری عالمانه در متون دینی به راحتی میتوان پیدا کرد. مثلا در حدیثی ناب از امیرالمومنین(علیهالسلام) میخوانیم :«النّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ» [۱] یعنی: مردم به حاکمان خود شبیهترند تا به پدرانشان.
وضوح حدیث، جای حرف و توضیح اضافهای را باقی نمیگذارد و نگارنده مایل است به سرعت به اصل مطلب، بپردازد.
اینکه درجامعهی اسلامی، انواع فساد و کجروی –در عرصههای مختلف- قابل مشاهده باشد آیا درد بزرگی نیست؟ آیا تا بحال فکر کردهاید که با وجود منابر و محافل متعدد دینی –چه در مساجد و تکایا و چه در رسانه- چرا بخش قابل توجهی از جامعه، از تاثیرپذیری عمیق بازمیمانند؟ دلیلش روشن است! وقتی مردم بین سخنان واعظان مذهبی و برخی مسئولان دولت، تناقض آشکاری ببینند، دچار دوگانگی میشوند و طبق حدیث شریفی که در بالا ذکرشد، ناخودآگاه به سمت نظرات حاکمان و مسئولان گرایش پیدا میکنند!
مثلا موضوع لزوم حساسیت و رعایت دربارهی بیتالمال –مخصوصا از سوی مسئولان- را سالهاست که بر فراز منابر و تریبونهای مذهبی گفته و شنیدهایم؛ ولی ناگهان دولتی بر سر کار میآید که نسبت به حقوقهای نجومیِ مدیرانش نه تنها حساسیتی ندارد بلکه از آنها دفاع کرده و به آنها لقب «ذخیرهی نظام» میدهد!
و یا دربارهی مقاومت جانانهی سالار شهیدان در قیام کربلا –که اساس شیعه و دلیل ماندگاری آن است- یک مسئول بلندپایهی دولتی پیدا میشود و کربلا را درس مذاکره و تعامل سازنده مینامد! این تفسیر غلط، چنان خطرناک و تحریفآمیز بود که واکنش صریح و محکم رهبر معظم انقلاب را در پی داشت.
این دو مورد فقط از باب مثال، ذکر شد وگرنه میتوان موارد مشابه متعددی را ذکر کرد.
حالا اگر در چنین شرایطی، یک شخصیت برجسته، عالم و خیراندیش که سوابق درخشان و انقلابیاش و همچنین ظرفیت علمی و عملیاش روشن و قابل قبول است، با احساس وظیفه و با قصد اصلاح، پای به عرصهی انتخابات بگذارد آیا باید مورد استقبال قرار گیرد یا اینکه باید او را سرزنش کرد؟! آیا منطقی است که مثلا به او بگوییم چون شما تولیت یک آستان مقدس را برعهده داشتید، ورود شما به این عرصه، به منزلهی بیاحترامی به آن آستان است و لازم است هرچه زودتر عذرخواهی کرده و از همین راه برگردید؟! خب اگر کسی ظرفیت تحول مثبت را داراست چرا بجای یک عرصهی محدود، از او در سراسر کشور استفاده نشود؟!
همانطور که در سطور ابتدایی این نوشتار بیان شد، متاسفانه عدم دوراندیشی و عدم درک صحیح از جایگاه حکومت و تاثیر بیبدیل حاکمان در یک جامعه، سبب بیان سخنان ناصوابی میشود که -گرچه ممکن است از روی نیت صحیح بیان شده باشد ولی- قطعاً مورد سوءاستفادهی بدخواهان و معاندان قرار خواهد گرفت.
- رضا رستمی
- تحف العقول، ص ۲۰۸