آیت الله حسینعلی منتظری، در سال ۱۳۰۱ شمسی (۱۳۴۰ هجری قمری – ۱۹۲۲ میلادی ) در نجفآباد اصفهان متولد شد. پدرش حاج علی، کشاورز سادهای بود که در کنار کار روزانهاش با کتاب و کتابخانه دمساز و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود. مادر ایشان “شاه بیگم منتظری” بانویی متقی و پرهیزگار بود. “حسینعلی” فرزند اول خانواده، و دارای یک خواهر و پنج برادر بود.
آیت الله منتظری ۱۳ شهریور ماه سال ۱۳۲۱، با خانم ماه سلطان ربانی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، ۷ فرزند به نامهای محمد، عصمت، اشرف، احمد، طاهره، سعید و سعیده است. فرزند ارشد آیت الله منتظری، شهید محمد منتظری، از روحانیون مبارز و انقلابی بود که در انفجار دفتر حزب جمهوری در ۷ تیر سال ۱۳۶۰ به همراه شهید بهشتی و بسیاری دیگر از نمایندگان مجلس، وزیران و مسئولان بلندپایه کشور به شهادت رسید.
در دوران انقلاب، آیت الله منتظری از رهبران روحانی مهمی بود که نقشی عمده در ترویج مرجعیت و رهبری امام خمینی (ره) داشت و بارها به سبب فعالیتهای سیاسی خود به زندان افتاد و شکنجه شد و مدت درازی را نیز در تبعید گذراند.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، آیت الله منتظری رییس مجلس خبرگان قانون اساسی شد. وی تدریس نظریه ولایتفقیه را در درس خارج خود گنجاند و چهار جلد کتاب تحت نام “ولایتفقیه” منتشر نمود. در سال ۱۳۶۴، مجلس خبرگان رهبری، با آنکه امام خمینی (ره) همچنان در قید حیات بود، آیتالله منتظری را به جانشینی رهبر جمهوری اسلامی انتخاب کرد.
با گذشت زمان، برخی مواضع و عملکردهای آیت الله منتظری از جمله حمایت وی از باند مهدی هاشمی باعث ایجاد فاصله بین وی و مبانی نظام و انقلاب و شخص امام (ره) شده و ارشادات و تذکرات رهبری فقید انقلاب سودی نبخشید. لذا در تاریخ ۶ فروردینماه سال ۱۳۶۸، توسط حضرت امام (ره) از سمت قائممقامی رهبری عزل شد.
وی در سالهای بعد از رحلت امام (ره) نیز بر مواضع قبلی خود ماند به طوری که در حوادث بعد از انتخابات سال ۸۸ به جهت برخی حمایتهای خود از آشوبگران به عنوان پدر روحانی جنبش سبز شناخته شد. آیت الله منتظری سرانجام در تاریخ ۲۹ آذرماه سال ۱۳۸۸ به دلیل کهولت سن درگذشت.
دوران تحصیل
آیت الله منتظری از سن ۶ -۷ سالگی، آموختن را با ادبیات فارسی و سپس صرف و نحو عربی، در مدرسه “شیخ حسینعلی مسجدی معروف به مدیر” آغاز کرد و در ۱۲ سالگی وارد حوزه علمیه اصفهان شد. در سال ۱۳۱۴ عازم حوزه علمیه قم شد و به مدت ۱۰ ماه در مدرسه “حاج ملا صادق” سکونت داشت ولی به دلیل فقر مالی به اصفهان بازگشت و در مدرسه “جده بزرگ” در کلاس درس آیات: حاج آقا رحیم ارباب، شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی، میرزا علی آقا شیرازی، حاج شیخ احمد حججی، حاج شیخ غلامحسین منصور و حاج شیخ جواد فریدنی شرکت کرد. بهار سال ۱۳۲۰ مجدداً به حوزه علمیه قم بازگشت و در مدرسه فیضیه سکونت گزید و به لباس روحانیت ملبس شد.
وی پس از آشنایی با استاد شهید مرتضی مطهری، اکثر مباحث حوزوی را در کنار ایشان فراگرفت. اساتید بزرگوار وی، رجال نامدار و فقهای بزرگی چون آیت الله سید محمد یزدی معروف به محقق داماد، آیت الله حجت تبریزی، آیت الله محمد حسین بروجردی، علامه طباطبایی، سید صدرالدین صدر، شیخ عباسعلی شاهرودی، سید احمد خوانساری و حضرت امام خمینی (ره) بودند که مباحث گوناگونی چون اصول فقه، فقه و فلسفه را تدریس می کردند. آیت الله منتظری در طی این سال ها به مجتهد و فقیهی مسلم تبدیل شد و آثار متعددی را به رشته تحریر درآورد.
کارنامه سیاسی آیت الله منتظری در گذر زمان
آیت الله منتظری از مبارزان برجسته دوران ستمشاهی و از شاگردان نامور امام خمینی (ره) محسوب میگردید. او پس از انقلاب اسلامی سالها بر مسند قائممقام رهبری تکیه زد و به عنوان دوم شخص در ایران پس از انقلاب بود. مروری گذرا بر مواضع و عملکردهای منتظری به خصوص در چند ماه پیش از برکناری، به خوبی بیانگر میزان تأثیر القائات نادرست و تحلیلها و اخبار مغرضانه اطرافیان ناصالح در ایشان است. برای بررسی جامع درباره ایشان باید سه دوره را از هم تفکیک کرد:
دوران مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی، قائم مقامی و عزل
از دوران عزل تا درگذشت
دوران مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی
آیت الله منتظری در دوران انقلاب از رهبران روحانی مهمی بود که نقشی عمده در فعالیتهای سیاسی داشت و بارها به سبب فعالیتهای سیاسی خود به زندان و تبعید به مسجدسلیمان در سال ۱۳۴۶ محکوم و شکنجه شد. آیت الله منتظری از سال ۴۲ چندین نوبت بازداشت و در نهایت در سال ۵۴ به ۱۰ سال زندان محکوم شد. وی از شاگردان برجسته امام خمینی (ره) محسوب میگردید، به گونهای که امام درباره ایشان فرمودند: «من ایشان را بزرگ کردهام.» او همچنین جزء شش نفر از روحانیونی بود که با صدور فتوایی در زندان، بر نجاست کفار و ملحدان و منکران خدا و اسلام و پرهیز از اختلاط در لباس و غذا تاکید کردند.
از جمله رخدادهای مهم مربوط به آیت الله منتظری در دوران قبل از انقلاب اسلامی به «باند مهدی هاشمی و قتل آیتالله شمسآبادی» بازمیگردد.
شمسآبادی از روحانیون سرشناس اصفهان بود که به همراه تنی چند از مردم معمولی اصفهان به دست باند مهدی هاشمی که نسبت خانوادگی با آیت الله منتظری داشت، به قتل رسید. مدتها این مسئله جنجالبرانگیز شده و موجب صف بندی در میان بسیاری از روحانیون گردید. بعدها بر اساس اعترافات و نیز اسناد به دست آمده معلوم شد مهدی هاشمی با ساواک همکاری داشته است.
به هر حال دوران قبل از انقلاب با این فراز و فرودها طی میشود و نام آیت الله منتظری همواره در صدر مبارزان و روحانیون مجاهد قرار دارد تا اینکه انقلاب در بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی میرسد.
انتخاب به عنوان قائم مقام رهبری
بدون تردید یکی از مهمترین برهههای تاریخ معاصر جمهوری اسلامی را باید در فرآیند ۴ ساله دوران قائم مقامی رهبری و عزل آیت الله منتظری از این منصب توسط امام راحل، جستجو نمود. دورهای حساس که جدای از حواشی آن، باید به تدقیق مدل رفتار و عملکرد حضرت امام (ره) دراینباره پرداخت، به ویژه در زمان اوج این واقعه تاریخی که به طور خاص باید از تاریخ اعدام مهدی هاشمی (مهرماه ۶۶) تا عزل رسمی آیت الله منتظری در فروردینماه سال ۶۸ را مدنظر داشت.
خبرگان و قائم مقامی رهبری
با نهادینه شدن جمهوری اسلامی، تشکیل مجلس خبرگان رهبری مطابق قانون اساسی در دستور کار قرار گرفت و اولین مجلس خبرگان در سال ۶۲ رسماً آغاز به کار کرد. شکل گیری این مجلس، خود به خود بحث آینده رهبری در نظام اسلامی را داغ کرد و بسیاری از دلسوزان انقلاب را به تکاپو انداخت که برای دوران پس از امام، چاره اندیشی کنند. در آن شرایط دیگر چهره هایی چون شهید مطهری و شهید بهشتی در قید حیات نبودند و تنها کسی که با توجه به مراتب علمی و سیاسی و سوابق مبارزه با شاه و همراهی با امام راحل اذهان علاقه مندان به امام را به خود متوجه می ساخت، آیت الله منتظری بود.
با چنین تلقی و تفسیری، برخی از بزرگان به تلاشی جدی دست زدند تا مجلس خبرگان، آیت الله منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری تعیین کند و سپس تلاش شود تا در سطح جامعه، برای وی مقبولیت پذیرش به وجود آید.
سعی دلسوزان نظام برای اندیشیدن تمهیدی برای رهبری پس از امام نهایتاً منجر به این شد که خبرگان در تیرماه سال ۶۴ جهت این امر وارد عمل شوند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی هیچوقت منصبی به عنوان “قائم مقامی رهبری” وجود نداشته است، ولی مرسوم است که گفته میشود خبرگان آیت الله منتظری را به عنوان “قائم مقام رهبری” انتخاب کردند.
مصوبه خبرگان دراینباره چنین بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم
خبرگان امت به موجب تکلیف مصرح در مصوبه روز ۶۴/۴/۲۴ و به عنوان مقدمه عقیله لازم برای عمل به اصل ۱۰۷ قانون اساسی، فقیه عالیقدر و مجاهد، حضرت آیت الله منتظری – دامت برکاته – را به عنوان مصداق کامل قسمت دوم اصل مزبور تعیین میکنند.»
نکته مهم درباره تصمیم خبرگان به گزینش قائم مقام رهبری آن بود که این تصمیم مطابق با قانون اساسی صورت نگرفته بود چرا که خبرگان بر طبق قانون اساسی، اولاً باید فقیهی را که واجد صلاحیت رهبری است، تشخیص داده و به عنوان رهبر به مردم معرفی کنند، ثانیاً اعمال و رفتار رهبر را تحت نظر بگیرند تا در صورت ناتوانی در انجام وظایف قانونی یا از دست دادن صلاحیت ها، از مقامش به تشخیص خبرگان عزل شود، ثالثاً در صورت فوت یا عزل یا کناره گیری رهبر، خبرگان باید رهبر جدید را در اسرع وقت، تعیین و معرفی کنند. جدای از مسئولیت های ذکر شده، هیچ وظیفه ای بر دوش خبرگان نبوده و نیست اما مجلس خبرگان با خیرخواهی و دلسوزی بزرگانش کاری فراتر از قانون اساسی و حوزه وظایف انجام داد و آیت الله منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری تعیین کرد.
همان طور که دیده میشود خبرگان در اینجا فقط بر مصداق ولی فقیه پس از امام توافق کردند اما بنا را بر این گذاشتند که این خبر به صورت علنی، بیان نشود ولی مدتی پس از این تصمیم، “حجت الاسلام باریک بین” امام جمعه قزوین، در یکی از خطبه های نماز جمعه این موضوع را علنی کرد و اندک اندک این لفظ قائم مقام رهبری برای آیت الله منتظری به کار برده شد.
علیرغم خوشحالى بدنه انقلابى کشور از این تصمیم، براى برخی از خبرگان و علما و اعضای جامعه مدرسین، این خبر خوشایند نبود چرا که معتقد بودند آیت الله منتظری فقیهی چون دیگر فقهاست و در شرایطی که حضرت امام در قید حیاتند، نباید به عنوان قائم مقام رهبری، تعیین و به مردم معرفی شود. همچنین مردم عادی نیز تصویر یک انسان ساده را از وی در ذهن داشتند و به آسانی به این تصمیم، تمکین نمی کردند اما با گذشت زمان و ایجاد یک جریان گسترده اجتماعی و مطبوعاتی از سوی علاقمندان به آیت الله منتظری، به تدریج زمینه پذیرش قائم مقامی وی فراهم شد و عنوان «امید امت و امام» به همین مناسبت کاربرد زیادی پیدا کرد.
تأسیس نهاد قائم مقام رهبری
واضح است که وقتی منصبی در قانون اساسی پیشبینینشده باشد به طریق اولی حدود فعالیت و اختیاراتی هم برای آن در نظر گرفته نشده است، ولی به جهت ترویج و تثبیت آیت الله منتظری نهادی تحت عنوان قائم مقام رهبری تأسیس شد که بسیاری از تصمیمات از آن طریق، اخذ می شدند و مسئولان علاوه بر نظرات حضرت امام، خود را موظف به رعایت آرا و دیدگاه های قائم مقام رهبری نیز می دانستند و گزارش کارها و فعالیت ها و اقدامات خود را برای آیت الله منتظری هم می فرستادند و البته وی نیز از آن پس به صورت فعالانه در بسیاری از مسائل، دخالت و به صورت علنی یا خصوصی، خواسته های خود را به مسئولان و مدیران ابلاغ می کرد.
با رسمیت یافتن شأن قائم مقامی رهبری برای آیت الله منتظری، بخش زیادی از اختیارات حکومتی و اداره کشور نظیر عزل و نصب قضات سراسر کشور، تعیین ائمه جمعه، ایجاد دفاتر نمایندگی در دانشگاه ها و عفو زندانیان از سوی امام خمینی (ره) به آیتالله منتظری تفویض گردید.
درباره عملکرد آیت الله منتظری در دو زمینه عفو زندانیان و ایجاد دفاتر نمایندگی در دانشگاه ها، در همان زمان هم نظرات متفاوتی وجود داشت، اما یقیناً یکی از موضوعاتی که بعدها مورد انتقاد حضرت امام قرار گرفته بود، دلسوزی های غلط و عفو کثیری از نیروهای مخالف نظام اسلامی توسط هیئت عفوی بود که تحت نظر آیت الله منتظری فعالیت می کرد.
به دنبال تصمیم خبرگان مبنی بر قائم مقامی آیت الله منتظری، شأن و جایگاه وی درمیان علما و روحانیون و نیز نیروهای انقلابی، برجسته تر و به تدریج مساله مرجعیت وی نیز مطرح شد به گونه ای که جمع کثیری از علما و حتی اعضای مجلس خبرگان، خواستار چاپ رساله عملیه از سوی وی شدند و این مساله پس از مدتی تحقق یافت. از آن پس، آیت الله منتظری به عنوان یک مرجع تقلید هم مطرح شد هر چند از سال ها قبل هم یک مجتهد مسلم به حساب می آمد.
تثبیت مرجعیت وی نیز با ارجاعات حضرت امام در مسائل شرعی و فقه حکومتی صورت گرفت بدین معنا که در چندین مساله مهم نظیر اعدام مفسدین و همچنین تعزیرات مالی، حضرت امام مسئولان را به فتاوی آیت الله منتظری ارجاع دادند و همین امر باعث شد که در نزد بسیاری، آیت الله منتظری به عنوان « فالا علم » تلقی شود.
نامه رییس قوه قضاییه وقت در مرداد سال ۶۶ خطاب به امام:
حضرت آیت الله العظمی امام خمینی دام عزه
اعدام شخص مفسد که در نظر مبارک مورد احتیاط است، به نظر آیت الله منتظری جایز است و این مسئله در محاکم قضایی مورد احتیاج است. اگر اجازه میفرمایید در مراجع قضایی طبق نظر ایشان عمل شود. ادام الله عمرکم الشریف
عبدالکریم موسوی اردبیلی
امام در جواب این نامه این چنین مینویسند:
بسمه تعالی
مجازید طبق نظر شریف ایشان عمل نمایید.
روح الله موسوی الخمینی
۶۶/۵/۹ (با استناد به خاطرات آیت الله منتظری ص ۴۹۳ تا ۴۹۵)
اقدامات آیت الله منتظری در دوران قدرت
آیتالله منتظری با استفاده از اختیارات حکومتی در ذیل «مفسد فیالارض» رویکرد تندی در نظام قضایی و امنیتی کشور به وجود آورد؛ چرا که از نظر ایشان کسانی که در کار مواد مخدر و تشکیل مرکز فساد بودند، چون منافقین و افرادی که مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی دارند، به عنوان «محارب و مفسد فیالارض» شناخته شده و حکم آنها اعدام بود.
دامنه قدرت آیتالله منتظری آن قدر بالا گرفت که مؤلف کتاب نتایج انقلاب ایران در این زمینه مینویسد: «اوج قدرتنمایی منتظری اعلام قائممقامی رهبری او توسط مجلس خبرگان رهبری است. این جایگاه قانونی که دومین مقام کشور محسوب میشد، اجازه عمل گستردهتری به ایشان در مداخله امور میداد.»
بسیاری از عزل و نصبهای نمایندگان رهبری در نهادهای انقلابی و وزارتخانهها با نظر ایشان صورت میگرفت. ملاقاتها و دیدارهای مردمی به طور منظم انجام شده و مسئولان کشور، گروهگروه برای ارائه گزارش کار و اخذ رهنمود عازم قم میشدند و مطبوعات و رسانه ملی به طور منظم به بازتاب اخبار، رویدادها و مواضع آیت الله منتظری میپرداخت.
اما با کمال تأسف و تأثر، آیت الله منتظری به جای انجام وظیفه قائممقامی و توجه به رهنمودها و نصایح حضرت امام خمینی (ره) و نیز حمایت از آرمانهای انقلاب و نهادهای مستقر در نظام جمهوری اسلامی، به تدریج زاویه و فاصله خود را با امام و نظام بیشتر و بیشتر میکرد و به همین دلیل با سرعت بیشتری کنار گذاشتن ایشان از عرصه سیاسی توسط امام (ره) و نظام کلید خورد.
مواضع و رویکردهای آیت الله منتظری نسبت به انقلاب، نظام و امام (ره)
مروری گذرا بر مواضع و عملکردهای آیتالله منتظری به خصوص در چند ماه پیش از برکناری، به خوبی نشان میدهد که تا چه میزان تحت تأثیر القائات نادرست و بر اساس تحلیلها و اخبار مغرضانه اطرافیان ناصالح و بیتوجهی به توضیحات علاقمندان به انقلاب و ایشان، از خط امام (ره) و انقلاب فاصله گرفتند.
گذشته از عوامل شخصیتی و روانشناختی باید به مواضع و رویکردهای آیتالله منتظری نسبت به انقلاب، نظام و امام (ره) اشاره کرد. آیتالله منتظری که خود به نوعی «همهکاره» و نفر «دوم انقلاب» بود، مواضعی منفی علیه تمامیت نظام، آرمانها و ارزشهای اصیل آن و بالأخص رهبری، اتخاذ کرد که به عزل وی از «قائممقام رهبری» و «مخالفت او با نظام» منجر شد.
این مواضع عبارتند از:
– تضعیف نهادهای انقلاب اسلامی برآمده از بطن مردم و مواضع ارزشهای نظام.
– تضعیف دادگاههای انقلابی و زیر سؤال بردن احکام صادره توسط مراجع قضایی به خصوص در رفتار با گروهکهای محارب، معاند و برانداز.
– انتقاد مستمر از نیروهای ارتشی و انقلاب و نزدیکی و همفکری و غالباً حمایت از لیبرالها و ملیگراییان.
– ساختارشکنی و حرمتشکنی در نادیده انگاشتن فصل الخطاب بودن رهنمودها و دیدگاههای رهبری و غالباً نوعی صف آرایی و رودررویی در برابر امام خمینی (ره).
– حمایت بیحد و حصر از باند تبهکار و جنایتکار مهدی هاشمی به رغم تذکرات اکید امام خمینی (ره) و مقامات ذیصلاح.
– تضعیف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کوران دفاع مقدس و تن دادن به القائات مهدی هاشمی در این خصوص.
– تلاش برای خوب جلوه دادن شرایط حاکم بر جامعه در زمان رژیم شاه در مقایسه با شرایط بعد از انقلاب
– تضعیف شعارهای اساسی انقلاب و متهم کردن نظام جمهوری اسلامی به اتهاماتی نظیر سلب آزادی از مردم، لجبازی مسئولان و …
برخی اظهارنظرهای آیتالله منتظری
آیتالله منتظری که به عنوان عالمی باسابقه مبارزاتی و روحیه انقلابی، پشتوانه محکمی برای نهادها و نیروهای انقلابی در برخورد با گروهکها، لیبرالها، دشمنان خارجی و داخلی بود، کارشان به جایی رسید که همه عملکردها و مواضع اصولی مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران از جمله برخورد با منافقین و گروهکهای ضد انقلاب، جنگ تحمیلی، برخورد با جهان استکبار و مستکبرین را زیر سؤال برد:
آیتالله منتظری در یکی از مصاحبههای خود در بهمنماه سال ۱۳۶۷ میگوید: «متأسفانه ما به جای عمل و حفظ ارزشها، شعار دادیم و به جای بها دادن به مردم و حفظ آنان در صحنه، روزبهروز نیروی عاقل و فعال آنان را ناراضی و منزوی از صحنه کنار زدیم. قهراً کارمان به جایی رسید که برای حفظ خود، ناچار باید در عمل برخلاف شعارهای اولیه خود قدم برداریم و همه ارزشها را فراموش کنیم.»
پس از اعدام سید مهدی هاشمی در مهرماه ۱۳۶۶، آیت الله منتظری کاملاً در جبهه مقابل حضرت امام قرار میگیرد و تحت تأثیر شدید بیت خود خصوصاً هادی هاشمی و اقدامات آنان کاملاً از نظام منقطع شده و روزبهروز به منافقین و لیبرالها بیشتر متمایل میشود. به عنوان نمونه در سخنرانی روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۷ اینگونه میگوید: «خیلی جاها گوش به حرف ندادیم، افراد عاقل تذکر دادند و در روزنامهها و جراید، اعلامیهها، از داخل و خارج راهنمایی و وساطت میکردند، اما ما قبول نمیکردیم. حالت لجبازی و گوش نکردن به نصیحتها، خودمحوریها، کنار زدن نیروهای فعال و منزوی کردن افراد دلسوز به ضرر انقلاب بوده است. بیاییم حساب کنیم آن نیروها، هماهنگیها، وحدت، ایثار و فداکاریها چه شده است؟ آیا در طول جنگ تحمیلی توانستیم خوب عمل کنیم یا دشمنان ما که این جنگ را تحمل کردند، پیروز از کار در آمدند؟ حساب کنیم چقدر نیرو از ایران ما از دست رفت و جوانها مثل قرص ماه شهید شدند، چه شهرهایی از ما خراب شد، اینها را حساب کنیم بعد ببینیم اگر اشتباهی کردهایم توبه کنیم. چقدر در این مدت شعارهایی دادیم که غلط بود و خیلی از آنها ما را در دنیا منزوی کرد و مردم دنیا را نسبت به ما بدبین نمود. باید بفهمیم اشتباه کردهایم. خیلی جاها لجبازی کردیم و شعارهایی دادیم و دنیا را از خود ترساندیم، جهانیان خیال کردند در ایران کار ما کشتن مردم است. یکی از خواستههای ما آزادی بود، اما نه به معنای فساد و فحشا، به این معنی که اگر کسی انتقاد دارد بکند تا کسی حرف زد نباید برای او پروندهسازی کرد… زندان پر کردن دردی را دوا نمیکند، فکر غلط را نمیتوان زندانی کرد.»
موضعگیری حضرت امام (ره) در مقابل اظهارات آیت الله منتظری
فارغ از سکوت ۴ ساله امام خمینی (ره) از آغاز دوره قائم مقامی آیت الله منتظری (تیرماه ۶۴) تا عزل وی (فروردین ۶۸)، آنچه که جالب توجه به نظر میرسد، توجه به مقاطعی است که طی هر کدام از آنها حضرت امام همواره سعی داشتهاند تا با تذکرات غیرمستقیم، حساب آیت الله منتظری را با اقدامات مهدی هاشمی (برادر داماد آقای منتظری) جدا نموده و همواره با تذکرات خویش، راه را جهت بازگشت و اصلاح مواضع ایشان باز بگذارند.
در مشهورترین این موارد میتوان به پیام امام به نمایندگان نخستین دوره مجلس خبرگان رهبری در سال ۶۲ اشاره داشت که اگرچه در آن زمان هنوز تصمیم مجلس خبرگان نسبت به انتخاب آیت الله منتظری به عنوان جانشین عالی ترین مقام جمهوری اسلامی ایران جنبه رسمی به خود نگرفته بود، اما با توجه به شرایط آن دوره و هم چنین افکار عمومی که بیش از همه شانس آیت منتظری را در این زمینه تقویت میکرد، رهبر انقلاب اسلامی در پیامی معنادار خطاب به مجلس خبرگان چنین مینویسند:
«باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان، بیش از هرکس چشم طمع به شما دوختهاند و اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما، با چهرههای صد در صد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای نخواسته فاجعه به بار آورند و با یک عمل انحرافی نظام را به انحراف کشانند و با دست شما، به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود …»
و امروز پس از گذشت سالها از پیام تاریخی امام عظیم الشان، ناظران سیاسی بیش از هر زمان دیگر بر این واقعیت صحه میگذارند که مخاطب اصلی امام (ره) در آن زمان کسی جز آیت الله منتظری نبوده و ایشان از همان زمان خطر مهدی هاشمی و آنچه که بعدها به واسط اقدامات وی و اطرافیانش به “باند مهدی هاشمی” مشهور شد را گوشزد نموده بودند.
از آنجا که انعکاس اظهارنظرها و مواضع تند آیت الله منتظری، میتوانست چنین القاء کند که جمهوری اسلامی ایران از مواضع اصولی خود عدول کرده و نیز در جنگ تحمیلی ـ که هدف دشمن نابودی انقلاب اسلامی بود ـ شکست خورده است، باعث سلب اعتماد مردم و سستی نظام جمهوری اسلامی ایران میشد؛ بار دیگر امام راحل، خروش برآوردند و به اینگونه اظهارنظرها و سخنان به شدت انتقاد کرده، آنها را رد کردند.
پیام مهم امام (ره) خطاب به حوزهها و روحانیت
حضرت امام (ره) در پیام بسیار مهم خود در تاریخ ۳ اسفند ۱۳۶۷ که خطاب به حوزهها و روحانیت صادر فرمودند، اظهار کردند:
«چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم، پس شهادت، رشادت و ایثار و از خود گذشتگی و صلابت بیفایده است، درحالیکه صدای اسلامخواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ما است؛ علاقه به اسلامشناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ما است. من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم و از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد.
ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم؛ راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نموده و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقاء انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد باز به وظیفه خود عمل کرده است.
آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمیشود؟
تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم، همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه؛ اگر همه انبیا و معصومین (ع) در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمیبایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلندمدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است، ذکری به میان آوردند.
درحالیکه به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اکثر زمینههایی که شعار داده است به موفقیت نایل شود. ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کردهایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیدهایم، ما شعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پر شور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کردهایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محک زدهایم.» (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۳)
در آخرین روزهای سال ۱۳۶۷ امام راحل دستور عدم انتشار مطالب آیت الله منتظری در رسانهها یا صدا و سیما را صادر میکنند. (سنجه انصاف، ص ۲۶۹)
پیام امام (ره) خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی
«من وقتی این قبیل نامه ها و لحن تند امام را دیدم، فهمیدم به زودی تصمیماتی درباره من گرفته خواهد شد و برای اینکه بعضی شبهات را از ذهن امام برطرف کرده باشم و چنان که امام تصمیمی دارند این کار را راحت انجام دهند، دو نامه برای امام نوشتم. یکی به تاریخ ۳/۱ و دیگری ۶۸/۱/۴ که همانطور که گفتم نامه اول را آقای قاضی خرم آبادی مانع شد بفرستم و فقط نامه دوم را برای بیت امام ارسال کردم.» (با استناد به کتاب خاطرات آیت الله منتظری ص ۶۷۱ و ۶۷۲)
عزل آیت الله منتظری از مقام قائم مقامی رهبری
امام خمینی (ره) پس از ناامید شدن از تذکرات، راهنماییها، پیامها و هشدارها وارد عمل شده و در ششم فروردینماه سال ۱۳۶۸، در اقدامی سرنوشتساز و عبرتآموز در واپسین ماههای عمر خویش، آیتالله منتظری را از قائممقامی رهبری عزل نمودند.
شاید خطر نفوذ افراد ناصالح، سرخورده و ایادی دشمن در بالاترین و خطیرترین مرکز نظام پس از مقام رهبری و احساس خطر تهدید انقلاب از این ناحیه، علیرغم هشدارها و پیغامهای مکرر حضرت امام و دیگر علاقمندان به نظام و ایشان، امام راحل را بر آن داشت که تا نظر خود را نسبت به آینده رهبری اعلام کرده، تصمیم به برکناری ایشان بگیرند.
امام (ره) که با صبر و تحملی وصفناپذیر مصائب و مشکلات را تحمل میکردند و تا آنجا که امید به هدایت و اصلاح افراد داشتند سعی میکردند تا شخص را راهنمایی و هدایت نمایند. در برخورد با این ماجرا نیز بیش از دو سال از زمانی که مهدی هاشمی به اتهام اقدامها و جنایات سنگینی توسط مسئولان دستگیر گردید، خون دلها خوردند.
بدون شک این واقعه برای امام (ره) بسیار جانگداز بود که او یکی از شاگردان مورد علاقه خود را که عنوان قائممقامی رهبری داشت و امید امام و امت خوانده میشد، همسو با انقلاب نمیدید و پس از ماهها مطالعه و بررسی در یک آیندهنگری خردمندانه به دلیل عدم تأثیر نصایح، به این نتیجه میرسند که رهبری منتظری برای آینده انقلاب زیانبار است.
فرازهایی از سخنان امام (ره) در این خصوص قابل توجه است:
حضرت امام (ره) پیوسته به بزرگان و مسئولان نسبت به اطرافیان و نزدیکان و عوامل نفوذی در بیوت آنها و دستگاهها هشدار میدادند. پیام تاریخی رهبر فقید انقلاب اسلامی در تاریخ ۲۳ تیرماه سال ۱۳۶۲، هنگام افتتاح مجلس خبرگان، هشدار شدید و قاطعی به همه به ویژه آیتالله منتظری بود که در همان مجلس به قائممقامی رهبری انتخاب شد. امام (ره) در این پیام به رهبر آینده فرمودند:
«باید بدانید که تبهکاران و جنایتپیشگان بیش از هرکس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما به چهرههای صد درصد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای نکرده، خدای ناخواسته فاجعه به بار آورند با یک عمل انحرافی نظام را به انحراف کشانند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند.
الله الله در انتخاب اصحاب خود. الله الله در تعجیل در تصمیمگیری خصوصاً در امور مهمه و باید بدانید و میدانید که انسان از اشتباه و خطا مأمون نیست، به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگردید و اقرار به خطا کنید که آن کمال انسانی است و توجیه و پافشاری در امر خطا، نقص و از شیطان است. در امور مهمه با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمایید.»
دلایل عزل آیت الله منتظری
عواملی چون عدم استقلال شخصیت سیاسی و اجتماعی، سادگی، خودمحوری، خود بزرگ بینی، عدم اعتقاد قلبی به باورها، عدم ثبات فکری، تأثیرپذیری از لیبرالها و منافقین، قدرتطلبی، نداشتن تحلیل جامع از اوضاع ایران و جهان را میتوان درباره شخصیت آیتالله منتظری و دلایل عزل او مورد توجه قرارداد.
آیتالله مهدوی کنی از مبارزان پیشتاز و یاران حضرت امام خمینی (ره) تکروی را مورد تاکید قرار میدهد و بر این باور است: «آقای منتظری نوعی تکروی در مسائل داشت و نظرات خودشان را بیان میکردند. نقدهایی نسبت به مسائل سیاسی کشور از جمله سپاه، قوه قضائیه و دولت داشتند گاهی به خود امام (ره) مستقیم و غیرمستقیم اشکال وارد میکرد… یک بار آقای منتظری خودش به من گفت: «امام مرا خواسته است و گفتند چرا حرفهایی میزنید که رادیو بغداد اینها را میگوید؟»»
حمایت آیت الله منتظری از منافقین باعث شد شکاف بین امام خمینی (ره) و آیت الله منتظری بیشتر نمایان شده و امام دیگر سکوت را جایز نداند. امام در نامه معروف خود به آیت الله منتظری خاطر نشان میکند:
«شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیری هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.» در مقابل، آیت الله منتظری تا آخر عمر این مطلب را نمی پذیرفت و قویاً هرگونه حمایت از منافقین و تحت تأثیر آنها قرار گرفتن را رد میکرد.
در خاطرات آیت الله منتظری سؤال کننده از وی پرسیده است: «مسئله دیگری که به شما نسبت داده شده این است که شما از منافقین و لیبرال ها حمایت می کرده اید، اصولاً مبنای این نسبت چیست؟ آیا حضرتعالی موضعگیری خاصی داشتید که اینها چنین نسبتی به شما داده اند؟» منتظری هم در جواب گفته: «من به زندان ها نماینده می فرستادم که زندان ها را بازرسی کنند که اخلاق اسلامی در آنها رعایت شود… من با تندروی مخالف بودم…!» اما وی هیچ وقت توضیح نداد که با وجود اینکه هیچ گاه رفتارهای ضد اسلامی در زندانها به وی گزارش نشد چرا در این زمینه سکوت کرده بود.
حمایت آیت الله منتظری از منافقین
تاریخ اسلام و انقلاب، ماجراهای عبرتانگیز، کم به خود ندیده است، ولی سرگذشت آیت آلله منتظری یکی از عبرتانگیزترین آنهاست. کسی که روزی «امید امت و امام» تلقی میشد و به عنوان یک مخالف تئوریک سازمان مجاهدین خلق در رد آنان مطلب مینوشت و سخن میگفت و حتی داغ فرزندش را هم از جنایت منافقین در هفتتیر بر دل داشت، بعدها به مرور به سمت حمایت از آنان (اگرچه نه به لفظ) کشیده شد و همین تفاوت نگاه به منافقین از جانب او و امام (به انضمام برخی مسائل دیگر) کار را بدان جا کشید که حضرت امام «حاصل عمر» خود را «با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها» کنار بگذارند.
نمونه مستند از تأثیرگذاری هدفمند منافقین بر ذهن آیت آلله منتظری
حضرت امام (ره) در این مدت سعی بسیار نمودند تا آیت آلله منتظری حقایق مربوط به منافقین را درست درک کند ولی وی با تأکید گسترده بر وجود «شکنجههای سبعانه و اعدامهای بیرویه» در زندانها، منافقین را افرادی مظلوم فرض میکرد که برای احقاق حق آنان باید هر کاری کرد؛ یعنی آیت آلله منتظری در ذهنیت خود به عنوان یک عمل صحیح اسلامی و واجب شرعی به دفاع از منافقین در برابر شکنجهها و اعدامهایی که ادعا میشد وجود دارد بر خواسته بود.
وی در نوشته کوتاهی خطاب به حضرت امام آورده است: «شنیده شد فرمودهاید: “فلانی [یعنی آیت آلله منتظری] مرا [یعنی امام را] شاه و اطلاعات مرا ساواک شاه فرض میکند” البته حضرت عالی را شاه فرض نمیکنم ولی جنایات اطلاعات شما و زندانهای شما روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده است، من این جمله را با اطلاع عمیق میگویم.» (خاطرات آیت آلله منتظری، جلد ۲، صفحه ۱۲۱۲)
اما این اطلاع عمیق، از کدام منابع موثق برای آیت آلله منتظری حاصل شده بود که حاضر نبود هیچ سخن مخالفی دراینباره را (ولو از صدیقترین افراد) بپذیرد؟
تبیین امام از تأثیرپذیری آیت آلله منتظری از منافقین
حضرت امام (ره) در نامه معروف ۶ فروردین سال ۶۸ به آیت آلله منتظری بر چند نکته تأکید کردهاند که تا حدی ماجرا را تبیین میکند. ایشان به آیت آلله منتظری نوشتهاند: «سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید» و در بخشی دیگر از همان نامه به تحریک شدن آیت آلله منتظری توسط منافقین اشاره فرموده و در باب انتقادات او به نظام نوشتهاند: «به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب آنها نمیدیدم» و در ادامه نامه هم به این مطلب که آیت آلله منتظری تریبون منافقین شده است پرداخته و مرقوم کردهاند: « نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههاى گروهى به مردم مىرسید؛ ضربات سنگینى بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتى بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحى له الفداء- و خونهای پاک شهداى اسلام و انقلاب گردید.»
تکذیب این موضوع توسط آیت آلله منتظری؛ بیرون آمدن کلید قضیه
در مقابل، آیت آلله منتظری تا آخر عمر این مطلب را نمیپذیرفت و قویاً هرگونه حمایت از منافقین و تحت تأثیر آنها قرار گرفتن را رد میکرد. در خاطرات آیت آلله منتظری، سؤالکننده از وی پرسیده است: «مسئله دیگری که به شما نسبت دادهشده این است که شما از منافقین و لیبرالها حمایت میکردهاید، اصولاً مبنای این نسبت چیست؟ آیا حضرتعالی موضع گیری خاصی داشتید که اینها چنین نسبتی به شما دادهاند؟»
آیت آلله منتظری هم در جواب گفته است: «من همیشه زندانبانها و مسئولین زندان را از برخورد غیر اسلامی با زندانیان بر حذر میداشتم. من به زندانها نماینده میفرستادم که زندانها را بازرسی کنند که اخلاق اسلامی در آنها رعایت شود و به زندانیان ظلم نشود… آیت آلله انصاری نجفآبادی و … مدتها نماینده من در زندانها بودند و به شکایات زندانیان رسیدگی میکردند. خلاصه من با تندرویها مخالف بودم.» آیت آلله منتظری در این فراز، به صورت ناخواسته یکی از کلیدهای روشن شدن ماجرا را رو میکند: “انصاری نجفآبادی”.
ایرج مصداقی و نمونهای از تأثیرگذاری بر ذهن آیت آلله منتظری
ایرج مصداقی یکی از اعضای پروپا قرص سازمان منافقین بود که در سال ۶۰ دستگیر شد و به ۱۰ سال زندان محکوم گردید. (طبق آنچه از خاطراتش بر میآید) از رهبران اصلی تشکیلات و شبکه مخفی منافقین در زندان محسوب میشده و (به اعتراف خودش در کتاب خاطراتش) نقشی بسیار پررنگ در شستشوی مغزی جوانان فریبخورده منافقین و تلاش برای عدم بازگشت آنان به دامن نظام داشته و خلاصه طبق اصطلاحی که خودش از قول مسئولان زندان نقل کرده، «منافق تیر» محسوب میشده است.
او پس از آزادی از زندان به خارج از کشور رفت و با انواع تبلیغات و پمپاژ دروغ، به مبارزه با نظام اسلامی ایران پرداخت. وی در کتابی مفصل در چهار جلد که توسط انتشاراتی در سوئد منتشر نمود به خاطرات زندان خود پرداخت. نقد این کتاب فرصتی دیگر می طلبد، ولی در لابهلای این کتاب (در عین آنکه بسیار ماهرانه سعی کرده تصویر وحشتناک مورد نظر خود را از زندانهای ایران عرضه کند) ناخواسته حقایقی را لو داده است.
در جلد دوم کتاب مصداقی، ماجرایی نقلشده که ما را به همان کلید فوقالذکر میرساند: «روزی، درحالیکه در بهداری روی تختم دراز کشیده بودم، در اتاق باز شد و آخوندی به نام ناصری به همراه پاسداران و مسئول بهداری وارد اتاق شدند. وی خودش را ناصری “نمایندهی آیتالله منتظری در امور زندانها” معرفی کرد و تلاش کرد که با تک تک ما صحبت کند. “ناصری” نام مستعار وی بود و نام اصلیاش انصاری نجفآبادی بود» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحه ۱۳۶)
بنا بر قول این کتاب، مصداقی از صحبت با او امتناع میکرده و او با خواهش و اصرار به صحبت با مصداقی میپردازد. طبق مطالب این کتاب، مصداقی در این صحبتها بسیار از موضع بالا برخورد میکرده است. اما با کمال تعجب، چند روز بعد از آن صحبتها او را به دفتر زندان میخوانند و در آنجا با «انصاری نجف آبادی» مواجه میشود که منتظر اوست.
مصداقی در ادامه به شرح گفتگوی خود با انصاری پرداخته و نقل میکند که چطور شکنجهها و سبعیت های انجامگرفته (!) روی خود و دیگر زندانیان را برای انصاری توضیح داده است.
مشی تشکیلاتی منافقین برای واقعی جلوه دادن شایعه شکنجه
باید توجه کرد که طبق یک مشی تشکیلاتی، منافقین موظف بودند با توان هرچه تمامتر راجع به انواع شکنجههای (البته خیالی) روی خود سخن بگویند و آن را واقعی جلوه دهند. حتی از برخی مسئولین امنیتی نقلشده که برخی زندانیان زن منافق که محکوم به اعدام بودند، خود را ازاله بکارت میکردند و برخی زندانیان مرد منافق محکوم به اعدام، آلت خود را با سیگار میسوزاندند تا پس از آنکه جسدشان به خانوادهشان تحویل داده شد، آنها به شکنجه شدن عزیزانشان یقین کنند و از این طریق تضاد جامعه و نظام افزایش یابد.
در همین زمینه میتوان به خاطرهای از آیت آلله طاهرزاده (که خود پیش از انقلاب از اعضای مجاهدین خلق بوده) هم استناد کرد که گفته است: «بعد از انقلاب در اوین لاجوردی از من دعوت کرد و گفت بیا این تخم و ترکههایت را ببین. ببین توی ایران چی پاشیدی! آن موقع من در کمیته ستاد مشترک بودم. من به اوین رفتم. با لاجوردی از قبل همسلول بودیم و همدیگر را خوب میشناختیم. آقای لاجوردی از بعضی مسائل اصلاً نمیگذشت. در میان مجاهدین، غیر از من فکر نمیکنم کسی را قبول داشتند، حالا چه دلیلی داشت؟ نمیدانم، ولی میدانم که آدم باهوشی بود.
ایشان آمد و به من گفت: چطوری داداش؟ گفتم: خوبم. تو چطوری؟ داری جلادی میکنی؟ قاه قاه خندید و گفت: بیا میخواهم نشانت بدهم که دارم چه میکنم. همین طور که به طرف دفترش در طبقه ۲ یا ۳ میرفتیم، چند تا دختر آمدند. صدایشان زد و گفت بیایید. آمدند جلو. از آنها پرسید: در اینجا کسی شما را شکنجه کرد؟ هیچ یادم نمیرود. یکی از دخترها که مشخص بود او را نمیشناخت، گفت: بله. آقای لاجوردی ما را شکنجه کرد. لاجوردی به من اشاره کرد و گفت: این آقا را آوردهایم که لاجوردی هر کاری کرده، تنبیهش کند. حالا بگویید چه شکایتی دارید؟ آنها حرفهایی زدند و بعد آقای لاجوردی به یکی از پاسدارها گفت آنها را ببرد. بعد رفتیم دفترش و آقای طهوری هم آمد و ناهار را هم باهم خوردیم و تا عصر بودم و برگشتم به کمیته. گفتم: اسدالله! من از این چیزها اطلاعی ندارم. اینها تخم و ترکههای ما نیستند. ما این قدر آدمهای نپخته که این جوری به کسی اتهام بزند، نداریم. اگر حقیقت را بگوید، چه بهتر و این شهامت است، ولی اینکه ندیده و نشناخته حرف بزند و بدون اینکه کسی را بشناسد، به خود تو بگوید لاجوردی مرا شکنجه کرده، چنین آدمی نداریم. این خاطره هیچ یادم نمیرود. در محوطه اوین بود.» (ویژهنامه رمز عبور ۱، صفحه ۸۲)
مصداقی در خلال نقل همان گفتگو با انصاری، نوشته است: «[انصاری] چند بار در خلال صحبتهایش گفت: من دست شما را میبوسم، میدانم مظلوم واقعشدهاید. “آقا [منتظری] از طریق من مطلع شدهاند که در این جا چه گذشته است و بر سر زندانیان و به ویژه زنان چه آمده است… او تأکید کرد: وقتی “آقا” متوجه اوضاع شدند، از خشم در اتاق دور خودشان میچرخیدند و بدوبیراه میگفتند. عاقبت خبر داد که دو روز پیش نیز جمعی از بازجویان و کارمندان دادستانی و زندانها را به حضور پذیرفته و خیلی به آنها تاخته که امکان پخش آن از تلویزیون نیست.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحه ۱۳۷)
مصداقی تأکید دارد تا اینجای کار حرف خاصی از انصاری نشنیده، ولی در اینجا یک مطلب رخ میدهد که امید مصداقی را برای پیش برد خط تشکیلاتیاش زیاد میکند: «او [یعنی انصاری] سپس افزود که در اوین عدهای امامشان شده است لاجوردی، این “قصاب” و “فاشیست جنایتکار”. اینها دقیقاً تعابیر وی نسبت به لاجوردی بود… ارزیابی او از لاجوردی دست من را برای برخوردهای بعدی باز کرد.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحه ۱۳۸) (با عرض پوزش از خوانندگان، به دلیل ذکر این عبارات سخیف راجع به آن شهید بصیر).
از همین جاست که انصاری (که ظاهراً دچار همان سادهلوحی معهود بوده و حسابی توسط دروغهای مصداقی و دیگر منافقین پختهشده بوده) با اصرار و حتی نوعی التماس از مصداقی میخواهد شخصاً این مسائل را برای آیت آلله منتظری بنویسد: «او گفت: خواهش میکنم اینها را برای “آقا” بنویس. گفتم: به من چه ربطی دارد، من که نمایندهی او نیستم. شما که نمایندهی او هستید، این وظیفه را دارید. گفت: من خودم این کار را انجام خواهم داد ولی شما نیز لطفاً دریغ نکنید و از نگاه خودتان مسائل را مطرح کنید. … دوباره تأکید کرد: خواهش میکنم اینها را برای “آقا” بنویس و توضیح بده.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحات ۱۳۸ و ۱۳۹)
ادامه صحبتهای آن دو مفصل است و انصاری هرچه را مصداقی میگوید تأیید میکند و دائم برای آخرت خود و دیگران دل میسوزاند که چطور میخواهند جواب این همه ظلم (همان ادعاهای منافقین) را بدهند! بعد از اتمام بحث، انصاری مجدداً از مصداقی میخواهد که اینها را برای آیت آلله منتظری بنویسد.
نوشتن نامه برای تکرار ماجرای بنی صدر درباره آیت آلله منتظری
مصداقی در ادامه کتاب خاطراتش (ضمن تلاش برای آن که آن دستور تشکیلاتی از پرده بیرون نیفتد) به تفکرات خود در باب نوشتن یا ننوشتن نامه پرداخته و نقطه عزیمت خود را چنین توضیح داده است: «من یک موضوع کلی را در ذهنم مبنا گرفتم و آن واقعی بودن تضاد بین منتظری و وابستگانش با خمینی و جریان حاکم بر زندانها بود.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحه ۱۴۱)
مصداقی تحلیل خود را برای تلاش در جهت جدا کردن آیت آلله منتظری از امام و نظام و رو در رو قرار دادن آنها را اینگونه شرح نموده است: «شرایط حاکم بر زندانها، پاشنه آشیل منتظری بود. او خود در زمان شاه در زندان به سر برده بود و با شرایط زندان به خوبی آشنا بود و به سادگی میتوانست شرایط زندانهای جمهوری اسلامی را با شرایط زندانهای زمان شاه و آن چه که خود در رژیم “طاغوت و ضد اسلامی” تجربه کرده بود، مقایسه کند. احساس میکردم برملا کردن شرایط وحشتناک زندانها و تمامی اعمال ضد بشری که بر زندانیان روا میداشتند، ممکن است او را بِشکَند. معتقد بودم که منتظری از یک صداقت نسبی برخوردار است. احساسم این بود که فاصله گرفتن او از خمینی، چه بسا به سود جنبش باشد و باعث آزاد شدن انرژیهای زیادی شود. اگر نگاشتن آن چه که ناصری بر آن اصرار میورزید، در این راستا به کار آید چه ایرادی دارد؟» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحات ۱۴۱ و ۱۴۲)
البته بد نیست در همین جا اشاره کنیم که این ترفند (بیرون بردن مسئولان نظام از دایره آن، با روشهای گوناگون) از سوی منافقین مسبوق به سابقه بود و قبلاً درباره بنی صدر هم اجرا شده بود (همان مطلبی که امام هم بدان اشاره کرده و منافقین را گرگهای اطراف بنی صدر که او را تباه میکنند خوانده بود). مصداقی در جلد اول کتابش طی شرح ماجرایی، به آن موضوع هم اعتراف کرده است: «بنی صدر رئیس جمهور وقت رژیم که هنوز توسط مانورهای ماهرانه مجاهدین از خمینی جدا نشده بود، نقشی دوگانه در این میان داشت و تلاش میکرد تا آن جا که ممکن است منافع خود را تأمین کرده و گلیمش را از آب بیرون بکشد.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد اول، صفحه ۲۶۷)
در هر حال مصداقی در نهایت، تصمیم خود را بر همان مبنای جدا کردن آیت آلله منتظری از نظام استوار میکند: «میدانم قصدم از این کار چیست و آگاهانه نسبت به آن اقدام میکنم. شاید اندکی تأثیرگذار باشد و او را در مسیری دیگر قرار دهد… به این نتیجه رسیدم که نوشتن آن چه که بر من رفته یا شاهدش بودهام، میتواند مفید باشد.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحه ۱۴۲)
کتابچهای اختصاصی برای آیت آلله منتظری
مصداقی سپس شرح سوزناکی از تعدادی از شکنجههای رایج (که اصولاً حقیقتی جز در ذهن او نداشت) را ذکر میکند که آنها را برای آیت الله منتظری نوشته و صریحاً اذعان میکند که این نامه (کتابچه) را به گونهای نوشته که بر روی آیت آلله منتظری تأثیر بگذارد: «به هر حال نامه به یک گزارش و شرح ماوقع شبیه بود. در گزارش مزبور به شکلی مشروح و مبسوط شرایط غیرانسانی حاکم بر زندانها … را در یک دفترچهی ۴۰ برگی با ذکر نمونههای متعدد توضیح دادم. در خاتمه تلاش کردم بیشتر روی مسائلی که برای کسی چون منتظری مهم و به گونهای اصلی بود، تمرکز کنم و از پرداختن به دیگر موضوعات بگذرم.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحه ۱۴۲)
در نهایت مصداقی این دفترچه را به انصاری نجف آبادی تحویل میدهد. انصاری هم آن را به دست آیت آلله منتظری میرساند تا خواسته یا ناخواسته، نقشه منافقین را تکمیل نموده باشد: «یک هفته بعد او [انصاری] ضمن مراجعه به بند گفت: مطالب را به همان شکل به “آقا” (منتظری) دادم. فقط نام تو را حذف کردم، زیرا ترسیدم “آقا” حواسشان نباشد و اینها را به شورای عالی قضایی و یا نهادهای ذیربط برای بررسی و رسیدگی بدهند و آنها گریبان تو را بگیرند که چرا چنین چیزهایی را مطرح کردهای.» (خاطرات زندان ایرج مصداقی، جلد دوم، صفحه ۱۴۳)
این تنها یک نمونه بود از گزارشاتی که به آیت آلله منتظری میرسید (و با توجه به حضور باند مهدی هاشمی در اطراف وی و با توجه به اصرارهای امثال انصاری نجف آبادی و دیگر یارانش به زندانیان برای نوشتن این قبیل مطالب، باید متعدد اندر متعدد هم بوده باشد) و آیت آلله منتظری بر مبنای آنها نظام و انقلاب را محکوم میکرد.
نگارش آخرین نامه خطاب به امام
با گذشت زمان، آیت الله منتظری احساس کرد که سکوت کامل به صلاح نیست و ضرورت دارد که به گونهای از خود دفاع کند و به ویژه وقتی متوجه شد که به خاطر نرمش امام در نامه دوم، هنوز بسیاری از نیروهای درون نظام از وی به عنوان یک فقیه مورد احترام یاد میکنند و از آن برخوردهای تند و انقلابی که با دیگر مغضوبان امام امت مى شد، خبری نیست.
این بود که با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۶۸، نامه اى را در ۵ صفحه خطاب به امام خمینی(ره) نوشت و در آن از خود در برابر انتقادات امام، دفاع کرد.
با نگارش این نامه، فصل جدیدى از فعالیت هاى آیت الله منتظری آغاز شد و این همان چیزی بود که امام خمینی(ره) نیز در نامه ۶۸/۱/۶ خود پیش بینی و تصریح کرده بودند که علی رغم ادعای آیت الله منتظری مبنی بر مقدم داشتن نظر رهبری بر نظر خود به حکم شرع، وی نمی تواند به این سخن پایبند بماند و مشغول به نوشتن چیزهایی می شود که آخرتش را خرابتر می کند.
آیت الله منتظری در این نامه تاکید کرد که همچون گذشته در خدمت اسلام و انقلاب است و هرگز علاقه ای به قائم مقامی رهبری و مرجعیت نداشته و ندارد اگر شرعاً جایزه بود از اجتماع و اجتماعات به طور کلی منزوی می شد. وی همچنین اعلام کرد که بیتش مأمن لیبرالها و منافقین نیست و ارتباط او با امثال بازرگان، یزدی، پیمان، سامی و … بسیار محدود بوده است و عمدتا جلسات با آنها به گفت گوهای خودمانى و شکایات یکطرفه آنها گذشته است. وی حضور نفوذی در بیت خود را یک اتهام قلمداد و از این که به این دلیل مورد بی مهری امام قرار گرفته، گلایه داشت و در این نامه برای اولین بار علناً علیه اعترافات مهدی هاشمی اظهارنظر کرده و نوشت:
«…آیا شایعات بى اساس و یا بافته های سیدمهدی که در چه شرایطی و به چه انگیزه هایی این مقدار رطب و یابس بهم بافته، صحیح است ملاک قضاوت ها واقع شود؟! و شاید او چون از ناحیه نظام ضربه خورده، می خواسته است انتقام بگیرد و نیروهای فعال نظام را به یکدیگر بدبین کند…»
آیت الله منتظری که قبلا مدعی بود به خوبی سید مهدی هاشمی را می شناسد، در این نامه وی را یک فاسق معرفی می کند و معتقد است که اعترافات او را در شرایط زندان نباید جدی تلقی کرد. وی تصریح می کند: «…سید مهدی یک روز هم عضو دفتر و بیت من نبود. این مطلب همه کسانی که در قم با دفتر و بیت من سروکار دارند، می دانند. او فقط از طرف من مسئول نهضت ها بود و مرکز جدایی داشت و وقتی که من فهمیدم روی او حساسیت هست به او پیغام دادم به بیت من رفت و آمد نکند. البته تا قبل از مصاحبه او، از او دفاع می کردم و لی پس از مصاحبه او طی نامه ای به حضرتعالی از او کاملا تبری جستم و از موضعگیری حضرتعالی نسبت به او تشکر کردم…»
همه افراد سیاسی جامعه از عمق نفوذ مهدی هاشمی در دفتر و بیت آیت الله منتظری مطلع بودند و برادر سید مهدی یعنی سید هادی، داماد آیت الله منتظری و مسئول دفتر وی و همه کاره بیت بوده است و بسیاری از امور آنجا با هماهنگی مهدی هاشمی جریان داشته است اما آیت الله منتظری همچنان اصرار داشت که مهدی هاشمی کاره ای نبوده است.
وی همچنین حمایت خود را از مهدی هاشمی تا قبل از مصاحبه تلویزیون وی قلمداد میکند در حالى که پس از آن و حتی شب اعدام مهدی هاشمی نیز به امام نامه نوشته و از مهدی هاشمی دفاع کرده بود.
آیت الله منتظری در این نامه درباره افشا شدن اسرار نظام در پیرامون اعدام منافقین از طریق نامه نگاری های وی، متذکر می شود که این مساله ربطی به او ندارد بلکه از طریق دیگران این کار صورت گرفته است؛ اما وقتی قضایا را خود تشریح می کند معلوم می شود که این کارهم به گونه ای به خاطر سهل انگاری های وی صورت گرفته است. وی در این باره می نویسد:
«…در اثر احساس وظیفه نامه را نوشتم و چون شورای عالی قضایی را در این قبیل موضوعات مسئول میدانستم، فتوکپی آن را هم برای شورا فرستادم … و ضمناً من به دست خود به بعضی از قضات که به حالت اعتراض مراجعه می کردند و به نظر من مورد اعتماد بودند، رونوشت نامه ها را دادم. حالا پس از هفت ما به خارج سرایت کرده افراد بیت من هیچ گناهی ندارند و جوسازی علیه انان گناه است.»
آیت الله منتظری در این نامه تصریح کرده که هیچگاه داعیه مقابله با ناظم و رهبری را نداشه و البته مدعی خطا و اشتباه هم نیست. وی در این نامه، یک گام به جلو برداشته و مدعی میشود که عده ای با بزرگ کردن بافته ها و القائات (احتمالا امثال مهدی هاشمی) برای رهبر معظم، ذهنیتی درست کردند که موجب ناراحتی شدید ایشان شده است و در واقع با این کلام، امام خمینی(ره) را نیز تحت تاثیر دیگران معرفی میکند.
چند روز پس از ارسال این نامه، دروس حوزه های علمیه از سرگرفته شد و آیت الله منتظری هم درس خود را با یک سخنرانی آغاز کرد که اهم مطالب آن را قرائت نامه ۶۸/۱/۴ و نیز نامه ۶۸/۲/۱۸ وی به حضرت امام تشکیل می داد و علاوه بر موارد ذکر شده در آن نامه، مسائلی مثل عفو زندانیان نیز مورد بحث قرار گرفته بود.
آیت الله منتظرى پس از رحلت امام
هنوز کار اصلاح قانون اساسی به مرحله پایانی خود نرسیده بود که بیماری حضرت امام شدت پیدا کرد و سرانجام روح بلند معمار کبیر انقلاب در ۱۴ خرداد سال ۱۳۶۸ به ملکوت اعلی پیوست.
کم نبودند کسانى که معتقد بودند حادثه تلخ عزل قائم مقام رهبری، بیشترین تاثیر را بر روح و جسم حضرت امام باقی گذاشت و موجب تشدید بیماری حضرت امام شد؛ اما در این روزها، آیت الله منتظری نیز چون دیگر علمای قم و به عنوان کسی که خود را شاگرد و مرید امام خمینی میدانست، در رحلت آن بزرگ، اطلاعیه داد و مراسم ختم و عزاداری گرفت.
پس از رحلت امام خمینی (ره)، اصلیترین و ضروریترین کار، تعیین رهبر و جانشین برای امام راحل بود. در این زمان هنوز قانون اساسی سابق اعتبار داشت و کار مجمع بازنگری در اصلاح قانون اساسی به پایان نرسیده بود؛ اما مجلس خبرگانی که بلافاصله پس از رحلت حضرت امام تشکیل جلسه داده بود، بر اساسنامه امام به آیت الله مشکینی، مرجعیت را شرط رهبری نمیدانست و در جستجوی فقیهی بود که قادر به اداره جامعه اسلامی در شرایط پیچیده جهانی باشد.
در خبرگان، عمدتاً این گرایش وجود داشت که رهبری به صورت شورایی باشد و به همین سیاق از مراجع و فقهای متعددی به عنوان عضو شورای رهبری نامبرده میشد که نام آیت الله خامنهای در رأس این اسامی قرار داشت. خبرگان با توجه به مسئولیت سنگین رهبری، از رأی دادن به فقها و مراجعی که امر اداره و سرپرستی جامعه را نمیدانستند، خودداری میکردند
به تدریج فردی شدن رهبری در دستور کار خبرگان قرار گرفت و همه نگاهها متوجه حضرت آیت الله خامنهای شد چرا که برخی از اعضای برجسته خبرگان و از اعضای هیئت رئیسه آن، خود شاهد بودند که امام خمینی (ره)، ایشان را مجتهدی مسلم و شایسته رهبری میدانستند و به همین امر در جمع خبرگان، شهادت دادند.
افرادی چون “آیت الله مشکینی”، “آیت الله موسوی اردبیلی”، “آیت الله هاشمی رفسنجانی” و “مرحوم سید احمد خمینی” خود شاهد مستقیم تأیید صلاحیت حضرت آیت الله خامنهای برای رهبری از سوی امام راحل بودند و با شهادت این بزرگان و با صلاحیتهایی که خبرگان در وجود ایشان سراغ داشتند، امر رهبری را به حضرت آیت الله خامنهای محول کردند و ایشان هم پس از اتمام حجت کردن و تضمین گرفتن از خبرگان مبنی بر پذیرش امر و نهیهای حکومتی رهبر، این مسئولیت سنگین را پذیرفتند.
با انتخاب حضرت آیت الله خامنهای به رهبری انقلاب، دور تازهای از حیات انقلاب اسلامی آغاز شد. استقبال علما و مراجع و چهرههای سیاسی و تودههای مردم از رهبری ایشان، کم نظیر و چشمگیر بود و از همان ابتدا مراجع بزرگواری چون آیت الله اراکی و آیت الله گلپایگانی با ارسال پیام برای ایشان، بر تصمیم خبرگان صحه گذاشتند و بدین صورت، با رهبری جدید بیعت کردند.
آیت الله منتظری نیز با ارسال پیام برای حضرت آیت الله خامنهای به تأیید تصمیم خبرگان و رهبری جدید پرداخت و برای ایشان، طلب توفیق کرد. مقام معظم رهبری نیز به پیام وی پاسخ گفته و از وی به خاطر حمایت از تصمیم خبرگان تشکر نمود.
منتظرى و آغاز اظهار نظرهاى تنش زا
با ارتحال رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی دور جدیدی از حیات سیاسی آیت الله منتظری آغاز شد. در این دوره، آیت الله منتظری چون دوران حیات امام(ره) که به نصایح ایشان عمل ننمود، برخلاف توصیه امام(ره) که در حکم عزل آیت الله منتظری از او خواسته بود که مشغول تدریس در حوزه علمیه باشد؛ همچنان راهبرد مقابله با نظام و رهبری آن را در دستور کار خود قرار داد.
ارتباط گسترده با اپوزیسیون، برقراری مصاحبهها و گفتگوهای مستمر با رسانههای بیگانه، تبدیل کردن دفتر و حسینیه به عنوان کانونی برای رفت و آمد ضد انقلاب و اتخاذ مواضع ضد انقلاب و رهبری به طور مستمر، از جمله رویکردهای آیت الله منتظری در این دوران بود.
بعد از انتخاب حضرت آیت الله خامنهای به رهبری انقلاب تا مدتها پس از آن آیت الله منتظری فقط به درس و بحث مشغول بود اما در ۱۱ دی ماه سال ۶۸ و در سخنرانی خود در جمع نجفآبادیهایی که به دیدن وی آمده بودند، به مسائل سیاسی روز پرداخت و همین مسئله در شهر قم، مخالفتهایی را برانگیخت.
آیت الله منتظری در این سخنرانی با اشاره به سوابق انقلابی و مبارزاتی خویش و این که «دوم شخص انقلاب» بوده، اعلام کرد که در این ایام علیه وی حرفهای زیادی زده شد که وی به خاطر انقلاب، سکوت کرده و به آنها پاسخ نگفته است ولی این بار مسئلهای در جریان است که نمیتواند سکوت کند و آن گنجانیدن استقراض از خارج در برنامه توسعه اقتصادی کشور است. وی سپس با اشاره به نظر امام خمینی(ره)، استقراض از بیگانه را به زیان کشور معرفی کرد و خواستار تجدیدنظر در این قضیه شد.
به دنبال این سخنرانی، عدهای از طلاب و مردم قم از این که وی به نصیحت امام راحل بیاعتنایی و در مسائل سیاسی کشور دخالت و درباره آنها اظهارنظر کرده، اعتراض کردند. در واقع اظهارات آیت الله منتظری از نظر مضمون و محتوا چیزی نبود که باعث مخالفت شود اما مخالفان اصرار داشتند که وی نباید در امر سیاسی وارد شود و تنها به شرط رعایت این نظر امام راحل، مجاز به داشتن جلسات درس و بحث است.
آیت الله منتظری پنج روز پس از سخنرانى اول، بار دیگر در شروع درس خود، به مسئله تظاهرات عدهای علیه وی، اشاره کرده و در دفاع از خود اعلام نمود که مخالف نظام و ولایت فقیه نیست. وی تصریح کرد که قصد خیرخواهی و تذکر داشته و افزود: «اگر کسی مخالف باشد با حکومت اسلام، با نظام اسلامى، با ولایت فقیه، من چشماشو از حدقه درمیآوردم»
وی در این سخنرانى با اشاره به نظر “آیت الله بروجردی” گفت: «ولایت فقیه و حکومت اسلامی از ضروریات اسلام است. اصل حکومت اسلامی از ضروریات اسلام است. معنایش این است که اگر کسی منکر شود، کافر است.»
این حوادث شروع یک سلسله کشمکشهایی بود که از آن پس به صورت مداوم در پی هر سخنرانی و اظهارنظر آیت الله منتظری پیش میآمد و البته موافقان و مخالفانی را حتی در درون نیروهای نظام به صحنه میکشاند. در این زمان، آیت الله منتظری عمدتاً به عنوان یک مرجع تقلید مورد توجه بود و در درون نیروهای انقلاب هم کسانى وی را به عنوان مرجع تقلید خویش قبول داشتند و همینها نیز اظهارنظر در مسائل سیاسی روز را حق وی تلقی میکردند ولو آن که ترجیح میدادند وی بهتر است در این مسائل وارد گود نشود.
در مقابل، کسانی با توجه به مضمون کلی نامه ۶۸/۱/۶ امام، وی را عادل نمیدانستند و تقلید از وی را نادرست تلقی میکردند لذا بر سکوت وی در مسائل سیاسی اصرار داشته و این را نظر قطعی حضرت امام میدانستند. هر دو گروه فوق در این که آیت الله منتظری صلاحیتهای لازم برای پذیرش مسئولیت رهبری و زعامت جامعه اسلامی را ندارد، متفق بودند اما در حیطه مرجعیت وی، باهم اختلاف داشتند. اختلاف نظر در این امر در اواخر سال ۷۰ به صورت یک بحران جدی درآمد.
در آبان ماه سال ۱۳۷۰، جمع کثیری از نمایندگان مجلس سوم به دیدار آیت الله منتظری رفته و با او ملاقات کردند. این اقدام نمایندگان مذکور باعث برانگیختن مخالفتهایی در سطح جامعه و در بین مسئولان شد و برخی از مطبوعات هم به انتقاد و اعتراض برخاستند. نمایندگانی که با آیت الله منتظری دیدار کرده بودند حرکت خود را صرفاً احترام گذاشتن جمعی از مقلدان به مرجع تقلید خود معرفی میکردند؛ اما مخالفان بر این باور بودند که این عمل، بار سیاسی زیادی دارد و گامی هماهنگ و حسابشده برای باز گردانیدن آیت الله منتظری به صحنه سیاسی است و الا چه نیازی به ملاقات دستهجمعی و سازماندهی شده نمایندگان با یک مرجع تقلید است و این عمل میتواند به صورت فردی یا در قالب گروههای کوچکتر صورت گیرد.
حساسیت مخالفان به این امر عمدتاً به این دلیل بود که سردمداری نمایندگان مذکور را افرادی از طیف موسوم به چپ تشکیل میدادند که پس از امام به صورت جدی در دفاع از ولایت فقیه، سخن نمیگفتند. به دنبال این ملاقات، “حسین هاشمیان” نماینده وقت مردم رفسنجان و نایب رئیس مجلس سوم شورای اسلامی که یکی از سازمان دهندگان اصلی این امر بود به دادگاه ویژه روحانیت احضار شد و در اعتراض به احضار وی، مرتضی الویری نماینده مردم تهران و دیگر سازمان دهنده آن ملاقات، در نطق قبل از دستور خود، مدعی شد که ۸۰ تا ۱۰۰ نماینده مجلس، مقلد آیت الله منتظری هستند. وی در این نطق خواستار حل معضلات فقهی نظام از طریق مراجعه به فتاوای آیت الله منتظری شده بود.
رنجنامه مرحوم سید احمد خمینی خطاب به آیت الله منتظری
مرحوم سید احمد خمینی پس از شهادت برادر بزرگوارش آقا مصطفی و علیالخصوص در طول ۱۱ سال پس از انقلاب به عنوان رازدار و امین حضرت امام بود تا جایی که در وصف امانتداری او همین شهادت امام کافی است که میفرماید: «من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد میگیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرونی مشغول ادارۀ امور من بوده تا الآن که این ورقه را مینویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشتههای من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است، بدون اذن من تصرف نکند.»
یکی از شرایط حساس در این ۱۱ سال، ماجرای عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری بود. پس از این ماجرا مرحوم سید احمد خمینی که به مکاتبات و نامههای ارسال شده به بیت امام، آگاهی داشت، شروع به نوشتن رنجنامهای خطاب به آیت الله منتظری کرد.
وی در مقدمه این نامه آورده است: «از آنجا که در متن وقایع انقلاب خصوصاً در جزء جزء ماجرای حضرتعالی و برخورد گرم و صمیمانه حضرت امام با شما و تلاش معظمله برای نجاتتان از چنگال توطئهگران و نفوذیها بودم فکر کردم اگر حقایق را بازگو نکنم به اسلام و انقلاب و امام و مردم خیانت کردهام.»
رنج نامه در شرایطی که تحرکات مجدد آیت الله منتظری و برخی از هواداران وی آغاز شده بود، بسیار مورد توجه و استقبال قرار گرفت چرا که برای اولین بار بسیاری از نامه های رد و بدل شده میان حضرت امام و آیت الله منتظری را در معرض مطالعه مردم قرار داده و پرده از جنایات باند سیدمهدی هاشمی کنار زده و حمایت گسترده آیت الله منتظری از این فرد جنایتکار را افشا کرده بود.
این نوشته از سوی کسی بود که به صورت دقیق در جریان مساله آیت الله منتظری قرار داشت و به امام نیز نزدیک بود و بهتر از هر کسی می توانست راوی مسائل آن دو سه سال کذایى در پیرامون آیت الله منتظری باشد و به همین دلیل تا حد زیادی از اذهان علاقه مندان به نظام و اسلام ابهام زدایی شد اما با وجود این، احترام آیت الله منتظری به عنوان فقیهی که با نظر امام خمینى(ره) باید به حوزه و نظام گرمی ببخشد، پیش بسیاری از مسئولان کشور محفوظ بود و مثلا در جریان فوت پدر آیت الله منتظری، در دوم خردادماه سال ۱۳۶۸، بیش از ۲۰۰ نماینده مجلس شورای اسلامی به وی نامه تسلیت نوشتند.
آیت الله منتظرى و دوم خرداد ۷۶
فضاى سیاسى کشور پس از دوم خرداد ۷۶، برخی از مخالفان نظام و انقلاب را به طمع انداخت که در پس آراء ۲۰ میلیونی مردم سنگر بگیرند و آن را مخالفت با نظام یا رهبری جلوه دهند و آراء و دیدگاههای خلاف اصول و ارزشهای اسلام و انقلاب را به عنوان پیام دوم خرداد معرفی نمایند. زمینه تأثیرپذیری اینگونه تبلیغات در ایام انتخابات به وسیله طیف موسوم به راست مهیا شده بود چون تلاش جدی آنها استفاده از وجهه رهبری برای کسب حمایت مردمی بود و همین امر در برخی اذهان این توهم را ایجاد کرد که علیرغم حمایت رهبری از کاندیدایی خاص، سید محمد خاتمی با ۲۰ میلیون رای رئیسجمهور شد.
آیت الله منتظری از کسانی بود که دچار همین توهم شد به ویژه وقتی مشاهده کرد برخی از وزرا و مسئولان هم از مقلدین وی به حساب میآیند و در یک مورد، یکی از وزرای کابینه جدید هم به دیدن وی رفته است. در همان زمان برخی از دلسوزان، هشدار داده بودند که ملاقات مسئولان با آیت الله منتظری، امر را بر خودش متشبه میکند و باعث موضعگیری غلط وی خواهد شد که متأسفانه اینگونه هم شد. سخنرانی ۱۳ رجب سال ۱۳۷۶ آیت الله منتظری با یک چنین پشتوانه ذهنی غلطی صورت گرفت که با سخنان قبلی وی متفاوت بود:
اول اینکه وی برای اولین بار صلاحیت رهبری را به بهانه اعلم نبودن فقهی- زیر سئوال برد.
دوم اینکه با مرجعیت ایشان که به تأیید چندین نهاد بزرگ روحانی رسیده بود، مخالفت کرد.
سوم اینکه رأی مردم به سید محمد خاتمی را در ضدیت با رهبری تفسیر نمود.
چهارم اینکه بسیاری از مبانی فقهی خود را زیر پا گذاشت و مسائلی چون ناظر بودن نه مجری بودن، اعلم بودن نه صرفاً فقیه بودن را مطرح کرد.
پنجم اینکه با فقیه منتخب خبرگان به مخالفت برخاست و در اطلاعیهای که پس از تعرض به دفتر و حسینیه خود منتشر کرد، اعلام نمود که ممکن است شخص رهبر را فاقد صلاحیت بداند اما با عنوان کلی ولایت فقیه مخالف نیست!
حصر خانگی آیت الله منتظری
سخنرانی آیت الله منتظری در ۱۳ رجب سال ۱۳۷۶ که حاوى شدیدترین توهینها و تعرضات به جایگاه رفیع ولایت فقیه بود درحالى صورت میگرفت که وى خود به عنوان یکى از تئوریسینهای اصلى اصل ولایت فقیه شناخته میشد. سخنرانى مذکور آیت الله منتظرى که در ۱۳ رجب سال ۷۶ منعقد شد، فضاى سیاسى کشور را تحت تأثیر خود قرار داده و باعث بروز واکنش های گستردهای در میان مردم و به ویژه طلاب، علما و روحانیون سرار کشور در جهت محکوم کردن آن شد.
به دنبال این اعتراضات شورای عالی امنیت ملی دولت اصلاحات به ریاست سید محمد خاتمی، ریئس جمهور وقت ، تشکیل جلسه داد. جلسه ای که به منظور محدودتر شدن ارتباطات آیت الله منتظری به دلیل اقدامات غیر قانونی و تحریکآمیز وی و نیز به خاطر مصالح شخصی ایشان، حصر وی را تا سال ۱۳۸۱ به تصویب رساند.
اکبر اعلمی، نماینده اصلاح طلب مردم تبریز در مجلس ششم و هفتم، دراینباره میگوید: «حدود یک هفته بعد از این واقعه شورای عالی امنیت ملی به ریاست سید محمد خاتمی و با ترکیب اعضای دارای حق رای شورا… تشکیل و با اشاره به بعضی از همان دلایلی که در قطعنامه معترضین آمده بود، حبس خانگی آیت الله منتظری را به تصویب رساند…»
با تصمیم شوراى عالى امنیت ملى، حسینیه محل سخنرانی و درس آیت الله منتظری تعطیل و از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۱ به مدت ۵ سال رفت و آمد به منزل ایشان به خویشاوندان و علما محدود شد و وى عملاً در حصر قرار گرفت.
البته این حصر بیشتر به دلیل ایجاد مانع براى رفت و آمد چهرههای سیاسى و برخى مسئولان دولتى یا نمایندگان مجلس به بیت آیت الله منتظرى صورت گرفت و محدودیتى براى سایر علما و خانواده و شاگردان وى به وجود نمیآورد. تا جایى که آیت الله منتظرى در تمام این دوران به کار علمى، دیدار عمومى، سخنرانى، انتشار کتاب، انجام مصاحبه های متعدد حضوری و مکتوب با خبرگزاریهای داخلی و خارجی از جمله BBC و دویچهوله و … پرداخت.
درسهای او به طور کاملاً آزادانه با حضور شاگردانش برقرار بود و مردم از نجفآباد به دیدار او میرفتند. در عیدهای اسلامی مطابق رسم علما، جلوس کرده و سخنرانی مینمود و مراسم میگرفت. تابستانها به ویلاى اختصاصى خود در روستاهاى خوش آب و هواى قم میرفت و از همه آن چه که یک مرجع تقلید بهرهمند بود دسترسى داشت. دسترسیهای رسانهای او از جمله سایت اینترنتى که امروزه مهمترین ابزار رسانهاى به شمار میرود نیز به طور فعالانه برقرار بود تا جایی که سایت اینترنتى وى یکى از فعالترین سایتهای اینترنتى مراجع تقلید بود.
از پایان حصر تا درگذشت
بهمنماه سال ۱۳۸۱ با عنایت رهبر معظم انقلاب و مساعدت شوراى عالى امنیت ملى، موضوع حصر آیت الله منتظرى برطرف شد و وى اجازه یافت آزادانه به انجام همه امور خود بپردازند.
دوران پس از حصر آیت الله منتظرى از این جهت قابل توجه است که در این دوره وى آزادانه به بیان دیدگاههای خود پرداخته و به راحتى با شخصیتها و جریانهای مختلف و همچنین رسانههای خارجى و رادیوهاى بیگانه دیدار و گفت و گو میکرد اما نکته مهم در این دوره، عدم تأثیرگذاری وى بر فضاى سیاسى کشور و به قولى بیاعتنایی اقشار مختلف مردم به مواضع و اظهارات تحریکآمیز وى بوده است.
نکته دیگرى که براى دوره پایانى عمر آیت الله منتظرى میتوان به آن اشاره کرد، سوءاستفاده جریانها و چهرههای سیاسى مطرود ملت و نظام از سادهانگاری وى میباشد. آیت الله منتظرى گهگاه با انتشار برخى فتاوا و یا اظهارنظرها و همچنین مصاحبه با رسانههای بیگانه و رادیوهایى که در وابستگى آنها شکى وجود ندارد، بیش از بیش مردم و سیاسیون را بر این امر مطمئن میساخت که هیچ امیدى به بازگشت و اصلاح نیست.
نکته دیگرى که در دوره پایانى عمر آیت الله منتظری، ذهنها را به خود مشغول کرده بود، تغییر موضع آشکار چهرهها و افرادى بود که در زمان امام و به ویژه در دوره تشدید اختلافات بنیانگذار انقلاب و آیت الله منتظرى، بیشترین حملات را به وى کرده تا جایی که برخى وى را قاتل امام خواندند و برخى دیگر هم قصد داشتند تا بابولدوزر بیت وى را با خاک یکسان کنند. این افراد که در زندگى سیاسى خود دچار عارضه افراط و تفریط شده بودند، زمانى آن چنان بر آیت الله منتظرى تاختند و خواستار محاکمه وى شدند و زمانى هم که به جهت همین افراطیگریها از دامان نظام طرد شدند، به بیت آیت الله منتظری پناه بردند.
چهرههایی همچون اعضاى برجسته نهضت آزادى، روشنفکرمآبان تجدیدنظر طلب همچون عبدالکریم سروش، اکبر گنجى، احمد زیدآبادى و چهرههای سیاسى چون سعید حجاریان، احمد قابل، هادى قابل، عبدالله نورى، مهدی کروبى، میرحسین موسوى، محمدرضا خاتمى و… دوره پس از حصر آیت الله منتظرى را حقیقتاً میتوان دوره افول و رسیدن وى به نقطه صفر دانست این حقیقت تا جایی پیشرفت که حتى گروهکهای ضد انقلاب و سلطنتطلب که هیچ جایگاهى در بین مردم نداشته و ندارند هم به این نتیجه رسیدند که از تنور بیت آیت الله منتظرى نانى برایشان گرم نمیشود.
پدر روحانی جنبش سبز
آیت الله منتظری در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، در نقش پدر معنوی جنبش سبز ظاهر شد و با بیانیهها، پیامها و دیدارهای خود با عناصر فتنه حمایت کاملی از آنها نمود. به عنوان نمونه ایشان در پیام خود در روز ۲۶ خرداد سال ۱۳۸۸، اینگونه گفت: «به جان فرزندان این مردم و این مملکت افتاده و با شدت و خشونت کامل با زنان و مردان بیدفاع و دانشجویان عزیز برخورد کرده و آنها را سرکوب و مضروب و دستگیر نمودند و اینک به دنبال تسویه حسابهای سیاسی با فعالان و اندیشمندان و روشنفکران برآمده و عده کثیری را که بعضاً از مسئولین بلندمرتبه نظام جمهوری اسلامی بودهاند بیجهت دستگیر و بازداشت میکنند.»
وی به خصوص در یک ماه آخر عمر خود به صورتی فعال از اغتشاشگران حمایت کرد. سایتهای ضد انقلابی چون بالاترین، جرس، کلمه و نیز BBC و رادیو فردا در آن ایام به صورتی هماهنگ و حسابشده فتاوای وی را منتشر کرده و از او به عنوان مرجع سبز یاد میکردند.
کمتر از یک ماه پیش از فوت آیت الله منتظری، کانون مدافعان حقوق بشر ایران که متشکل از عناصر ضد انقلاب بوده و معروفترین عضو آن شیرین عبادی است، همزمان با روز جهانی حقوق بشر، آیت الله منتظری را تلاشگر حقوق بشر در سال ۲۰۰۹ نامید.
بر اساس این خبر که در وب سایت رسمی آیتالله منتظری نیز منتشر شد برخی از اعضای این کانون از جمله “عبدالفتاح سلطانی”، ابراهیم یزدی، “تقی رحمانی”، نرگس محمدی، “محمدعلی دادخواه” و حبیبالله پیمان با حضور در منزل آیتالله منتظری تندیس حقوق بشر را به او اهدا کردند.
در بیانیه کانون مدافعان حقوق بشر تاکید شده بود: «آنچه کانون را در تقدیم این جایزه به شخصیت برجسته و علمی آیتالله ترغیب نموده، مواضع عملی ایشان است از جمله مخالفت با اعدامهای بیرویه در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۷، مخالفت با سختگیری حکومت علیه شهروندان و دفاع همهجانبه، شجاعانه و مقتدرانه ایشان از جنبش سبز مردم ایران.»
“عبدالفتاح سلطانی” با اشاره به تعطیلی کانون، خطاب به آیتالله منتظری گفت: «برای همین بنا گذاشتیم خدمت رسیده از شما که از قدیمالایام در راستای تحقق حقوق بشر از دیدگاه اسلام فعال بودهاید و عملاً از حقوق زندانیان از سال ۱۳۶۰ به بعد دفاع کردهاید و بر کاهش فشار بر آنان با هر ایده، فرقه و فکری موثر بودهاید و حتی از حقوق کسانی که گفته میشود فرزند شما را به شهادت رساندهاند دفاع کردید، لازم دیدیم از شما تقدیر و تشکر کرده و به طور مرسوم یک جایزه را تقدیم کنیم.» آیتالله منتظری در این دیدار با مقایسه زندانهای رژیم شاه با زندانهای فعلی گفته بود: «آنها عاقلتر بودهاند»
BBC فارسی بعد از درگذشت آیتالله منتظری در یک گزارش به قلم “علیاصغر رمضان پور”، به رابطه نزدیک آیتالله منتظری با زندانیان کمونیست و غیرمذهبی در زمان شاه و نیز اعتراض وی به اعدام منافقین در سال ۱۳۶۷ اشارهکرده و نوشت:
«زندانیان غیرمذهبی که در زمان شاه در زندان بودهاند همواره از رابطه نزدیک آیتالله منتظری با زندانیان غیرمذهبی و کمونیست گفتهاند. احساس مسئولیت آقای منتظری در برابر زندانیان غیرمذهبی تا آن جا پیشرفت که اعتراض به اعدام زندانیان مخالف جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۷ به جدا شدن کامل آقای منتظری از حکومت جمهوری اسلامی منجر شد.»
BBC نخستین وجه تمایز بین امام خمینی (ره) و آیتالله منتظری را تفاوت نظر این دو در ماجراهای پس از فتح خرمشهر دانست: «نخستین خط تمایز عمده میان آیتالله منتظری و آیتالله خمینی و چهرههایی مانند اکبر هاشمی رفسنجانی رییس کنونی مجلس خبرگان رهبری و آیتالله خامنهای رییس جمهوری وقت پس از بازپسگیری خرمشهر توسط نیروهای ایرانی به وجود آمد، در آن زمان آیتالله منتظری بر این باور بود که با باز پس گرفتن مناطق اشغالی از عراق نباید به جنگ ادامه داد.»
درگذشت
آیت الله حسینعلی منتظری نهایتاً در نیمه شب ۲۹ آذرماه سال ۱۳۸۸، برابر با دوم محرم الحرام سال ۱۴۳۱ قمری، بر اثر بیماری و کهولت سن درگذشت. سعید منتظری، فرزند کوچک آیت الله منتظری، در تاریخ ۳۰ آذر ماه سال ۱۳۸۸ در گفتگو با خبر آنلاین درباره آخرین ساعات زندگی وی تصریح کرد: «حال عمومی ایشان در سه روز اخیر ناخوش بوده است و احمدآقا (فرزددیگر آن مرحوم) نیز دیشب کنار ایشان بودهاند. آقای منتظری نیمه شب تجدید وضو هم کردند و مجدد میخوابند که بعد از آن از دنیا میروند. ایشان وصیتنامه مختصری دارند که در اختیار برادر بزرگتر است و هنوز باز نشده است.»
توضیحات پزشک معالج آیت الله منتظری
حضرت آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب، به مناسبت درگذشت آیت الله منتظری، پیام تسلیتی صادر کردند. متن پیام بدین شرح بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
اطلاع یافتیم که فقیه بزرگوار آیت الله آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری رحمه الله علیه دار فانی را وداع گفته و به سرای باقی شتافتند. ایشان فقیهی متبحر و استادی برجسته بودند و شاگردان زیادی از ایشان بهره بردند. دوران طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیمالشأن گذشت و ایشان مجاهدات زیادی انجام داده و سختیهای زیادی در این راه تحمل کردند.
در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره آن قرار دهد. اینجانب درگذشت ایشان را به همه بازماندگان به ویژه همسر مکرمه و فرزندان محترم آن مرحوم تسلیت میگویم و رحمت و مغفرت الهی را برای وی مسألت میکنم.
سید علی خامنهای
۲۹ آذر ۱۳۸۸
با وجود اینکه احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری ۲۹ آذر ماه ۸۸ در گفت و گو با ایرنا، اظهار داشته بود که: «پدرم از من خواسته است که تشییع جنازه وی به هیچوجه حالت سیاسی پیدا نکند.» اما این اتفاق نیفتاد و مراسم تشییع پیکر آیت الله منتظری تبدیل به میتینگ مخالفان حکومت و فتنه گران پس از انتخابات شد. حضور تشییعکنندگان با نمادهای سبز و شعارهای ساختارشکنانه خلاف وصیت ایشان اتفاق افتاد.
- جناب آقای حسین کاوه