نادر طالب زاده متولد سال ۱۳۳۲ در تهران، وی دارای مدرک کارشناسی ادبیات انگلیسی از دانشگاه راندولف میکن و کارشناسی ارشد کارگردانی سینما از دانشگاه کلمبیا است. طالب زاده فعالیت هنری را از سال ۱۳۵۹ در سیمای جمهوری اسلامی ایران با ساخت فیلم های مستند آغاز کرد. از دیگر فعالیت های او میتوان به تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی و مدیریت مرکز تحقیقات و مطالعات سینمایی در معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد.
دوران تحصیل
رشته پزشکی در آمریکا اولین انتخاب طالبزاده جوان برای تحصیل در دانشگاه است، اما انگار سر و کله زدن با بیماری و ویروس و جسم و ماده چیزی نبود که جوان دنبالش می گشت. در پزشکی دوام نمیآورد و سراغ ادبیات میرود. سال سوم دانشگاه، در بلبشوی افکار و عقاید مختلف در دانشگاه به این نتیجه میرسد که انسان باید تابع یک چیز در دنیا باشد و آن، کمال است. هدفش، از آن به بعد، رسیدن به کمال میشود.برای رسیدن به کمال؛ در آدمها، رنگها و فرمهای طبیعت، دقیق میشود و برای ثبت آنها عکاسی و نقاشی میکند.
تاریخ نقاشی و زندگی نقاشهای قرن ۱۹ و ۲۰ را میخواند و از اینجا به شعر و ادبیات میرسد و مجذوب آن میشود. البته بعدها فرصت ورود جدی به این حوزهها را پیدا نمیکند، اما مدتی در این فضا دنبال کمال گمشدهاش میگردد. گمشدهای که به تعبیر خودش حتی قبل از آنکه به خدا فکر کند، به آن فکر کرده. کارشناسی ادبیات را در همین حال و هوا از دانشگاه راندولف میکن آمریکا میگیرد و برای فوقلیسانس، به دانشگاه کلمبیای نیویورک میرود و آنجا کارگردانی سینما میخواند. گرفتن فوقلیسانس سه سال طول میکشد. سه سالی که دوره طلبگی نادر طالبزاده در فیلمسازی است. این تعبیری است که خودش برای این دوره بهکار میبرد و میگوید: «دنبال مدرک نبودم، دنبال این فن بودم. آنجا حوزهای بود که همه هنرمندان برجسته نیویورک در آن رفت و آمد داشتند. به همین دلیل از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸ در دانشگاه کلمبیا ماندم و خواندم و یاد گرفتم.
اولین کار فرهنگی برای انقلاب ایران
هنوز ۳ – ۴ ماهی به پیروزی انقلاب مانده است که امام خمینی در یکی از صحبت هایشان میگویند: کمک کنید خبر انقلاب در دنیا منتشر شود. این فرمان امام، پای طالبزاده را به اولین کارهای فرهنگی برای انقلاب ایران باز میکند. مترجم و راهنمای برخی رسانهها و خبرگزاریها میشود، تا حرف امام و انقلاب امام، روی زمین نماند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بلافاصله «تهران تایمز» را راه میاندازد. با سه – چهار نفر آدم تازه کار که در عمرشان روزنامهنگاری نکردهاند، کار را شروع میکند و ۱۰ روز پس از پیروزی انقلاب، مجوز روزنامه را میگیرد. همزمان با کار روزنامه، از دنیای فیلمسازی و کارگردانی هم غافل نیست و متناسب با شرایط و اقتضائات روزهای بعد از انقلاب، قالب مستند را برای کار انتخاب میکند. تابستان۱۳۵۹ – دو هفته قبل ازشروع جنگ – «خوزستان» را میسازد.
فیلمی درباره تقسیم اراضی فئودالهای فراری، توسط هیأت واگذاری زمین به کشاورزان در نوار مرزی ایران و عراق. اما«واقعیت» اولین فیلم مستند او در ساختمان تولید شبکه یک؛ در ۱۳۵۹ کلید میخورد. موضوع این فیلم که در ماههای سوم و چهارم گروگانگیری ساخته میشود، انتقال پیام گروگانگیری در رسانههای آمریکاست و حدود نیمی از آن، در خود آمریکا فیلمبرداری میشود. بعد از این کار مستند، از مجموعه صدا و سیمای آن روز جدا میشود تا به قول خودش، یک سال و نیم خلوت کند و با خودش، اتمام حجت. البته در این فاصله، در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی هم تدریس میکند. همان مرکزی که سالها بعد در ۱۳۷۶ مدیر آنجا میشود. سال ۱۳۶۰، تصمیم میگیرد بهعنوان نیروی داوطلب به جبهه برود. جبهه را پیش از این هم دیده، اما در هیأت فیلمساز و با حکم مأموریت از صداو سیما.
سه چهار ماه اول جنگ، در جبهه فیلم مفصلی به نام «شوش، شهر شهیدان گمنام» را ساخته است، اما بعد از آن از صدا و سیما بیرون آمده. سال و ماهی از آن زمان گذشته و حالا میخواهد دوباره عازم جبهه شود. به پایگاه بسیج میرود اما چون میگوید فوقلیسانس دارد و مستندساز است، قبولش نمیکنند و رد صلاحیت میشود. بعد از آن، به پشتیبانی جنگ جهاد میرود که یک مرکز تولید فیلم در حوالی میدان انقلاب است. در آنجا مشغول فیلمسازی میشود و تا پایان جنگ میماند.
- جناب آقای حسین کاوه