هر زمان که مسئولانی غربگرا در کشور به روی کار میآیند داستان «مذاکره با آمریکا» هم برجسته میشود و سخنان زیادی دربارهی آن به گوش میرسد. این سخنان گرچه به لحاظ زمانی، تازه و جدید هستند ولی از لحاظ محتوا، کهنه و مندرس و -بهخاطر تکراری بودن- ملالآور و خستهکننده شدهاند.
مسئولانی که اکنون در سطوح بالای مملکت قرار دارند، از قبل از اینکه به این مسئولیت برسند سودای تعامل و مذاکره با آمریکا را در سر داشتهاند و حتی در سخنان خود، آمریکا را کدخدا نامیده و مذاکره با او را مثل سوارشدن بر خودوری «بنز» میدانستند[۱] که میتواند خیلی سریع، ما را به مقصد برساند! البته داستان غمانگیز برجام، نشان داد که این تحلیل و ادعا کاملا نادرست بود و “خود غلط بود آن چه میپنداشتند!”
این روزها و در سخنان رهبر معظم انقلاب، جملاتی به چشم میخورد که حاکی از اصرار مسئولان فعلی برای مذاکره با آمریکا است. رهبر انقلاب فرمودند: «مذاکره با آمریکا نهتنها فایده ندارد، بلکه ضرر هم دارد و این موضوع، با استدلال به مسئولان سطوح بالای کشور گفته شده و آنان پاسخی در رد آن نداشتند.»[۲]
اینکه مسئولان، پاسخی برای استدلال گفته شده ندارند ولی همچنان بر طبل مذاکره با آمریکا میکوبند یعنی همان اصرار داشتن! اصراری که فاقد استدلال منطقی و عقلانی است و صرفا بر اساس یکسری توهمات سادهاندیشانه شکل گرفته است! (البته اگر بخواهیم خوشبین باشیم باید از واژهی سادهاندیشی استفاده کنیم وگرنه …).
به هر حال امروز گرفتار مسئولانی هستیم که برای مذاکره با جانورِ امتحان پس داده و خطرناکی به نام آمریکا، اصرار زیادی دارند ولی در عین حال، استدلالی برای مفیدبودن چنین کاری ندارند!
- حسن روحانی در کتاب خود با نام “امنیت ملی و دیپلماسی هستهای” نوشت: «من با بیانی در یک مصاحبه مطبوعاتی در سال ۱۳۸۳ گفتم که مابین دوچرخه و پیکان مخیر بودیم. دوچرخه غیرمتعهدها و پیکان، همان انگلیس به اضافه فرانسه و آلمان بودند. بنز هم، (آمریکا) بود، ولی ما اجازه نداشتیم از آن استفاده کنیم. پس، ناچار شدیم بین آن دو، پیکان را انتخاب کنیم. در این حالت، دیگر نباید توقع بنز از ما داشته باشید، البته اروپاییهای از این مصاحبه کمی مکدر شده بودند.» (ص ۲۵۵)
- ۲۸ شهریور ۱۳۹۵