شاید برخی جوانان این مرز و بوم بر این عقیده باشند که مردمان سرزمین پهناور ایران در عصر ساسانیان (مقارن با ظهور اسلام) دارای فرهنگ و تمدنی متعالی بوده و حتّی اگر خود را برترین مردمان آن عصر ندانیم، شاید به جرأت بتوان گفت، دومین امپراطوری بزرگ در پهنای گیتی از آن ایرانیان بوده است.
در این پژوهش می خواهیم با سیر در منابع تاریخی بهدنبال این مطلب باشیم که در عصر ظهور اسلام، مردمان ایران در چه سطحی از فرهنگ، تمدن و تفکر بودهاند و آیا اساس این باور صحیح است یا خیر؟
ایران در دورهی ساسانیان
در ابتدا به شرح نظام حکومتی دولت ساسانی و وضع فرهنگی و معیشتی مردم آن زمان خواهیم پرداخت.
در دورهی ساسانی، جامعهی ایرانی به چهار طبقه ی کلّی تقسیم میشده است:
۱ـ روحانیان؛ ۲ـ سپاهیان؛ ۳ـ مستخدمین ادارات؛ ۴ـ زارعین، صنعتگران و تودهی ملت
در تشکیلات ساسانی درجات و دستههای دیگر نیز به ترتیب زیر وجود داشته است:
۱ـ شهرداران شامل فرمانروایان محلی و مرزبانانی که از خاندان سلطنت انتخاب میشدند.
۲ـ «ویس پوران» (رئیس خانواده) این نام به هفت خانوادهی درجه اول ساسانی داده میشود. رؤسای این خانوادهها شغل مخصوصی داشته که موروثی بوده است وصاحب اراضی و املاک وسیعی بودهاند که دولت مرکزی در ادارهی آنها دخالتی نمیکرد.
۳ـ بزرگان، این عنوان شامل اشخاصی میشد که متصدی امور مهم مملکتی زیر بودند:
۱ـ بزرگ فرماندار؛ ۲ـ رئیس کل روحانیان؛ ۳ـ سردبیر؛ ۴ـ سپهسالار؛ ۵ـ رئیس طبقهی برزگران؛ ۶ـ رئیس طبقهی تجّار و اصناف؛ ۷ـ آزادان.
رؤسای هفت خانوادهی ممتاز ساسانی بهطوری که ذکر شد دارای مشاغلی بودند که موروثی بوده است. یکی از خانوادهها عهدهدار نهادن تاج بر سر شاهنشاه بوده و یک خانواده ناظر وصول مالیات و ضبط در خزانه و یک خانواده ناظر اسلحه و لوازم قشون، ولی صدارت و فرماندهی کلّ قشون و مشاغلی نظیر آن، موروثی نبوده است، زیرا ساسانیان طرفدار حکومت واحد و تمرکز قدرت بودهاند و چنین مشاغلی را موروثی نکردهاند تا در صورت نیاز شاغلین را برکنار نمایند.
طبقات جامعهی ایرانی
جامعهی ایرانی در عصر ساسانیان از چهار طبقهی اصلی تشکیل میشد که عبارتند از:
۱ـ روحانیان
«مُوْبَدْ» لفظی شایع در عهد ساسانی است که به روحانی داده میشد و بزرگ همهی روحانیان را موبدان موبد مینامیدند.
موبدان موبد، نه تنها بر همهی روحانیان کشور ریاست داشته بلکه پس از شاهنشاه، مهمترین و متنفذترین مرد بهشمار میرفته است و گاهی نیز بر شاهنشاه ساسانی مقدم بوده است هر بار که اختلافی در میان شاهنشاه وموبدان موبد در می گرفته، میتوانستند اسباب خلع و عزل پادشاه را فراهم کند.
اساس حکومت ساسانی، استبدادی بوده و جز خلع و قتل حتّی به دست روحانیان زرتشت، آن جایی که پادشاهی برخلاف امیالشان عمل میکرد وسیلهی دیگری برای برانداختن پادشاه نبود.
طبری مورخ ایرانی مینویسد: «فقط اردشیر اول و شاهپور اول و چند تن دیگر از پادشاهان ساسانی جانشینان خود را معیّن کردند و پس از آن، سلطنت در خاندان ساسانی انتخابی شد؛ بدین معنا که تعیین پادشاه توسط هیئتی از موبدان زرتشتی صورت میگرفت».
امور جاری مردم تحت نظر موبدان بود. روحانیان، املاک و دهات فراوان داشتند و ثروت آنها از گرفتن جرایم مذهبی و کمکهای مردمی جمعآوری میشده است و بهطور کلّی این طایفه بسیار مقتدر بود و میتوان گفت دولتی در دولت تشکیل داده بودند.
موبدان وظایف دیگری هم داشتند که عمدهی آنها اجرای احکام و شنیدن اعترافات گناهکاران و عفو و بخشایش آنها و تعیین میزان جرایم و انجام تشریفات هنگام ولادت و تشییع جنازه و عروسی بوده است. با توجه به وظایف فوق میبینیم که مردم در امور اجتماعی و داخلی خود همیشه به روحانیان احتیاج داشتهاند و میتوان به این نتیجه رسید که روحانیون بهعلت تماس دائمی که با مردم داشتند در اندک مدتی ثروت زیادی بهدست آوردهاند، چون مردم با کمترین غفلتی که در انجام دستورات و آداب مذهبی از خود بروز می دادند، گناهکار محسوب شده و بایستی برای اقرار گناه و پرداخت جریمه به روحانیان مراجعه نمایند.
پس از موبدان، «هیربدان» بودند که قضاوت و تعلیم و تربیت اطفال به آنها سپرده میشد؛ در این دوره فرا گرفتن علوم مخوصص موبدزادگان و نجیبزادگان بوده و اکثریت نزدیک به اتفاق اطفال دیگر از تحصیل محروم بودهاند.
دین و آیین ایرانیان در عهد ساسانیان
ساسانیان سیاست کشورداری خود را براساس مذهب نهادند. اردشیر بابکان سرسلسلهی ساسانیان، خود از یک خاندان روحانی بوده که به سلطنت رسیده بود، اردشیر از یک طرف به خاطر علایق مذهبی و از طرف دیگر بهخاطر سیاست کشورداری که نیازمند به یک مبنای اعتقادی بود، به احیا و اشاعهی مذهب زردشتی پرداخت. وی دستور داد کتاب مقدس زردشتیان «اوستا» را تدوین کنند و مرتب سازند، تشکیلات منظم روحانی بهوجود آورد و در نتیجه روحانیان زردشتی صاحب قدرت فوقالعاده شدند.
۲ـ سپاهیان
در نواحی مختلف ایران ساسانی سپهبدانی بودهاند که فرماندهی همهی سپاه با ایشان بوده است. در زمان جنگ سپهبدان، صاحب اختیار مطلق منطقه حکمرانی خود بوده و حتّی مرزبانان دست نشاندهی ایشان میشدند.
با توجه به اهمیت زیاد حفظ مرزهای جغرافیایی یک دولت و همچنین برقراری امنیت داخلی یک کشور، پی به حساسیت این منصب در تمام دورههای تاریخ خواهیم برد. پس جا دارد که فرماندهی تمام نیروهای نظامی بهنحوی از ارکان یک دولت بهحساب آید و حق تصمیمگیری داشته باشد. البته تا حدّی که دامنهی اختیاراتش اجازه دهد و اصل و اساس حکومت را تحتالشعاع قرار ندهد.
۳ـ مستخدمین ادارات
اصنافی که در طبقات مستخدمین ادارات تشخیص داده شده عبارت بودنداز:
منشیان، محاسبان، نویسندگان احکام، نویسندگان اجارهنامهها و قراردادها، مورخان، پزشکان و منجّمان نیز جزء این طبقه به شمار میرفتند.
۴ـ زارعین و صنعتگران و تودهی ملت
این طبقه مرکب بود از اصناف و شعبی از قبیل تجّار، فلاحان، سوداگران و سایر پیشهوران که هر یک از طبقات رئیسی داشتند.
رئیس روحانیان، موبدان موبد، رئیس جنگآوران، سپاهبُد، رئیس مستخدمین و دبیران، بَهیران مَهیشت، و رئیس طبقهی چهارم را واستریوشان سالار میگفتند.
در کتاب تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، نوشتهی تئودور نولدکه اینگونه آمده: «در نظر رومیان که فاقد طبقهی نجبا بودند، موروثی بودن قدرت و مخصوصاً موروثی بودن مناصب دولتی بایستی امری جالب توجه باشد».
پس از سقوط دولت ساسانی به هر حال بسیاری از حکام بزرگ، چنان در ولایات خود سخت و استوار نشسته بودند که رعایا در آغاز، سقوط دولت را چندان حس نکردند. مرزبانان در جایگاه سران بلاد با عربها میجنگیدند و پیمان صلح میبستند. حکام کوچکتر (دهقانان) نیز چنین میکردند.
دهقانان، امرای بانفوذ در قشر سطح پایین جامعه از جمله کارگران و زارعین را میگفتند که اغلب مأمور جمعآوری مالیات ازجانب دولت مرکزی بر مردم بودند.
البته نگذریم از نظم بالای حکومت ساسانی در ادارهی سرزمین پهناور ایران که مایهی سرمشق دولتهای اسلامی مابعد خود، همچون بنیعباس نیز شد.
اما بحث اصلی این است که نظم یک دولت حاکم، در جهت پیشبرد اهداف مملکتداری لازم است ولی کافی نیست بلکه بهمعانی توحیدی و انسانشناختی هم نیاز است تا در پناه آن و با بهرهگیری از منظومههای دقیق در ادارهی کشور، یک دولت ایدهآل به وجود آید و تمام حرف ما در این بخش، این است که اسلام نه برای کشورگشایی و فتح بلکه برای رفعت مقام بلند انسانی پا به عرصهی ظهور گذاشت و عرض اندام خود را در سال ۱۳ ه ق بهطور رسمی آغاز کرد.
یکی از امتیازات ساسانیان بر اشکانیان و دورههای گذشته، تمرکز قوای دولتی بهدست صاحب اختیار مطلق متکی به یک مذهب بود.
آنگونه که از منابع تاریخی فهمیده میشود وضع قوانین دقیق و سختگیرانه، توسط موبدان زردشتی حکومت و اجتماع طبقاتی عجیب که در آن روزگار برقرار بود، زمینه را برای پذیرش آئین یکتاپرستی و برابری در میان ایرانیان فراهم آورده بود.
شهید مطهری(رحمهاللّه علیه) در این باره میفرمایند: «بیعلاقگی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی و روحانیان سبب میشد که سربازان آنها در جنگها با میل و رغبت علیه مسلمانان نجنگند و حتّی در بسیاری از موارد به آنها کمک کنند».
در ادامه بهنقل از ادوارد براون، از کتاب تاریخ ادبیات ایران، مینویسد: «موبدان نه تنها به علمای سایر ادیان بلکه در برابر کلیهی فِرَق مخالف ایران و مانویان و مزدکیان و عرفای مسیحی و امثالهم تعصب نشان میدادند و بدین سبب بهشدت مورد بیمهری و نفرت جماعات زیادی قرار گرفته بودند. رفتار ستمگرانهی موبدان نسبت به پیروان سایر ادیان و مذاهب سبب شد که دربارهی آیین زرتشت و پادشاهی که از مظالم موبدان حمایت میکردند حس بغض و کینهی شدید در دل بسیاری از اتباع ایران برانگیخته شود و استیلای عرب بهمنزلهی نجات و رهایی ایران از چنگال ظلم تلقی گردد».
- جناب آقای مصطفی احمدی